گردان ویژه فاتحین (لشکر ۲۵ کربلا)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نقش تبلیغ در دفاع مقدس یک نقش غیر قابل انکار بود. یعنی به اندازه ی خود ،جنگیدن اهمیت داشت. بعضی مقاطع در طول هشت سال دفاع مقدس، تنها با یک پیام حضرت امام خمینی چندین هزار نفر نیروی مردمی بسیج می شدند و به جبهه ها می رفتند در رده های مختلف از قرارگاه و لشکر تا سطوح پایین تر، روحانیونی بودند که کار تبلیغی جنگ را انجام می دادند از ستاد تبلیغات
سازمان تبلیغات ،
حوزه علمیه سپاه و دفتر نمایندگی ولی فقیه در ارتش، روحانیون عازم جبهه می شدند ائمه جماعات مرتب برای سخنرانی و تبلیغ به منطقه می آمدند. از طلبه ای که به تازگی وارد عرصه تبلیغ شده بود تا آیات عظام ، به جبهه می آمدند. یک وجه دیگر از نقش روحانیون در جنگ، نقش رزمی آنها بود. فرماندهی کل قوا در دست یک روحانی بود؛ یعنی حضرت
امام خمینی نماینده ایشان در
شورای عالی دفاع حضرت آیت الله خامنه ای یک روحانی بود. بعدها، از طرف امام آیت الله هاشمی رفسنجانی فرماندهی جنگ را به عهده گرفت که ایشان هم روحانی بود. در سطح قرارگاه و لشکر فرماندهانی داشتیم که روحانی بودند مثل
شهید ردانی پور و شهید حجت الاسلام
عبد الله میثمی بسیاری از فرماندهان بزرگ ،ما سالها درس طلبگی خوانده بودند اما ملبس نبودند ما تقریبا در تمام واحدها از تخریب گرفته تا ادوات و ،توپخانه رزمنده ی روحانی داشتیم علاقه اکثر این گروه از طلبه ها شرکت در کارهای رزمی بود. یعنی روحیه سلحشوری آنها بر روحیه تبلیغی شان برتری داشت.
[ویرایش]
احساس کردیم جای یک گروه از روحانیون در جبهه خالی است. روحانیونی که رزمی تبلیغی باشند یعنی هم به وظیفه تبلیغاتی شان برسند هم ،بجنگند به این ترتیب به فکر تشکیل یگانی از روحانیون افتادیم که هر دو نقش را با هم ایفا کنند و این کار ویژه ای بود که برای اولین بار در
لشکر ۲۵ کربلا متشکل از نیروهای استانهای
مازندران ،
گیلان و
گلستان انجام شد. چون بعد از شکل گیری ،گردان طلبه های استان ها و لشکرهای دیگر از جمله استانهای
تهران ،
شیراز ،
اصفهان ،
قم ،
خوزستان و
کهگیلویه و بویر احمد و بــه مـــا پیوستند (برگرفته از کتاب خاطرات جعفری اسدالله ، دادستان مازندران) نیروهای رزمی تبلیغی این گردان قبل از عملیات در واحد های رزمی تخصصی و پشتیبانی تقسیم می شدند و در کارهای کلیدی عملیات از قبیل آبرسانی، مهمات رسانی انتقال مجروحین و شهدا کارهای مهندسی و ... شرکت می کردند و نیروهای رزمی آن علاوه بر اینکه در رشته های فرماندهی بکارگیری می شدند بعضا با سازمان مشخصی بعنوان دسته ویژه ،ادوات گروه ویژه ضدزره خط نگهدار انجام وظیفه می نمودند قابل ذکر است که نقش این گردان در عملیاتهای
کربلای یک ،
کربلای چهار ،
کربلای پنج ،
قدس پنج ،
والفجر ۸ بسیار مهم و تعیین کننده بود و با شهدای گرانقدری که تقدیم نمودند مهر قبولی این گردان را بر صفحه تاریخ جنگ ثبت کردند.
[ویرایش]
گردان فاتحین هم اکنون بعنوان گردانی فعال در این لشکر مطرح می باشد که با توجه به تجربیات بدست آمده نوع سازماندهی و آموزش ویژه نیروهای آن، امید است هر روز با کیفیت بالاتری ماموریتهای محوله را به انجام رساند. انشاء الله در خاتمه از زحمات و تلاش بی شائبه همه عزیزان روحانی اعم از مدرسین روحانیون ،تبلیغی تبلیغی - رزمی و رزمی که لشکر را با وجود خودشان مزین نموده و افتخار همه ما هستند --هرچند خود را لایق نمیدانیم – تقدیر و تشکر نمائیم. خداوند متعال بر توفیقات روزافزون آنها بیافزاید» برگرفته از ویژه نامه لشکر ۲۵ کربلا مورخ ۰۶/۱۸/ ۱۳۶۶)
[ویرایش]
قبل از عملیات قدس پنج که در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۶۴ در منطقه هور الهویزه انجام شد در پاسگاه شهید حجازی ، تعدادی از بچه های طلبه را شناسایی کردیم که ملبس نبودند. دو روز قبل از عملیات، فرمانده لشکر آقای
مرتضی قربانی و جانشین ایشان سردار
کمیل کهنسال برای سرکشی به پاسگاه آمدند. این جا بود که ما از فرمانده لشکر خواستیم که اجازه تشکیل یک یگان از بچه های طلبه را بدهد یعنی چیزی که آن اول در نظر داشتیم یک گروهان بود ایشان هم از این ایده خوشش آمد ما گفتیم آقا مرتضی اگر شما کمک کنید، ما بچه های طلبه را شناسایی و از سایر گردانها جمع آوری و در یک تشکیلات ،ویژه سازماندهی می کنیم تا این ها با لباس روحانیت هم کار تبلیغی را انجام بدهند ، هم آموزش های رزمی لازم را ببینند و در شب عملیات به عنوان نیروی رزمی تبلیغی در گردانها و واحدها حضور داشته باشند. مدتی بعد از عملیات رفتیم پیش آقا مرتضی آقا مرتضی یک عده از دوستان از جمله آقای نوریان مسئول ستاد لشکر را مخاطب قرار داد و گفت این طلبه ها می خواهند یک گروهانی تشکیل بدهند و ان شاء الله فاتح کربلا و فاتح قدس بشوند این جا بود که به نظر ما رسید فاتحین اسم خوبی است. آقا مرتضی نامه ای نوشت و گفت: «بروید و این گروهان را تشکیل بدهید آقای
ساعد نیک بخت فرماندهی را به عهده گرفت و بنده جانشین شدم و آقای دانش معاونت مجموعه را عهده دار شد.
تا آن ،موقع از بین طلبه های شناخته شده لشکر حدود پنجاه نفر نیرو جمع کرده بودیم یک گروهان حداقل نود نفر نیرو می خواست به این عده از بچه ها گفتیم شما مرخص ،هستید ولی ده روز دیگر باید به اینجا بیایید و خودتان را معرفی کنید بعد با آقای نیک بخت، عازم قم شدیم تا نیرو جذب کنیم در قم به مدارس و حوزه های علمیه سر زدیم و از جبهه و تشکیل گروهان جدید گفتیم. از جمله جاهایی که رفتیم مدرسه امام محمد باقر علیه السلام و مدرسه امام حسن عسکری علیه السلام بود. بعد از آن برای دیدار با آیه الله روحانی نماینده ولی فقیه در استان به مازندران سفر کردم خودم را معرفی کردم و گفتم حاج آقا آمده ام که برای جبهه طلبه جذب کنم» ایشان خوشش آمد و گفت بین نماز ظهر و عصر، صحبت کن من هم بین نماز سخنرانی کردم و رفتم. فردای آن روز به
مدرسه فیضیه مازندران رفتم و نامه ی فرمانده لشکر را به مرحوم آیت الله فاضل نشان دادم ایشان هم محبت کرد و اجازه داد بین نماز ظهر و ،عصر، برای طلبه ها صحبت کنم. به هر زحمتی بود گروهان را با همان حدود هشتاد نود نفر، بستیم و چون از مدارس علمیه نیرو جذب کرده بودیم تقریبا از همه استان ها نیرو داشتیم از شیراز ،اصفهان ،یزد، مشهد و جاهای مختلف بار اولی که آنها را برای مرخصی ،فرستادیم به آنها گفتیم سـعی کنید طلبه های جدید را با خودتان بیاورید.
آقای نیک بخت، ارتباط خوبی با بعضی از امامان جمعه و نمایندگان ولی فقیه در استانها برقرار کرد از آن جمله ارتباط با
آیت الله نور مفیدی نماینده ولی فقیه در استان گلستان و
آیت الله صالحی مازندرانی و همچنین ارتباط با آیه الله شهمیری امام جمعه یاسوج که این ارتباط در جذب نیرو بسیار مفید واقع شد و امام جمعه یاسوج یک عدد جیپ لندرور قدیمی به گردان اهدا نمود. آقای نیک بخت چارت تشکیلاتی و چگونگی به کار گیری طلاب رزمی-تبلیغی را در این گردان با آنها در میان گذاشت که مورد استقبال قرار گرفت و پس از مشورت با آنها گردان فاتحین تشکیل شد. بچه ها از مرخصی برگشتند یک گروهان به مرخصی فرستاده بودیم ولی شاید بیشتر از دو گروهان نیرو برگشته بودند؛ چیزی حدود صد و هشتاد نفر بچه ها هر جا نشستند از لشکر ویژه بیست و پنج کربلا و گروهان ویژه طلاب گفته بودند وقتی طلبه ،ها با لباس رزم و عمامه برای مراسم صبحگاه به صف می ایستادند، صحنه بسیار زیبا و باشکوهی می شد. بعضی از دوستان در طول آموزش و رزم شبانه گذاشتند. در یکی از این عملیاتها که موفقیت آمیز هم بود مهران آزاد شد و ارتفاعات اطراف، از جمله قله ی قلاویزان خیلی سریع به دست نیروهای ما افتاد و حتی به شهر بدره عراق هم مسلط شدیم طلبه ها در این عملیات واقعا خوش درخشیدند یک محوری داشت قله قلاویزان که هرکس می خواست از آنجا رد شود مورد هدف دشمن قرار می گرفت.
در آن شرایط دوتا از طلبه های ما داوطلب رساندن سوخت و آب به بالای قله شدند یکی از آن دو کمی رانندگی بلد بود، اما دیگری اولین بار بود که پشت فرمان می نشست آن هم پشت فرمان ماشین سوخت که تویوتا بود و عقب ،آن تانکر سه هزار لیتری بنزین و آب سوار کرده بودند این برادران ، چندین بار این تانکرها را از آن محور خطرناک بالا بردند و به خط مقدم رساندند . رزمنده ها نگاه می کردند و می دیدند یک بسیجی معمم ، پشت فرمان نشسته یک بسیجی ،معمم در حال تخلیه شهدا و مجروحین به پشت جبهه است. یک بسیجی ،معمم اسلحه به دست گرفته و دارد می جنگد. قبلا هم همین بچه ها بودند و حضور داشتند. اما در عملیات کربلای یک با هیبت خاصی حضور روحانیون نمایش داده شد و ما الحمد لله به آن هدفی که میخواستیم رسیدیم و بازتاب آن را در صحبتهای فرماندهان لشکر میدیدیم بارها و بارها شهید حاج
حسین بصیر ، در جلسات می گفت: «من مهمات نمی خواهم نیروی زیاد هم نمی خواهم فقط. چند نفر از طلبه ها را به ما بدهید بعد از عملیات بچه ها را مرخص کردیم. بعد از آن آموزشهای مفصل را شروع کردیم. بچه ها با آن نبوغی که داشتند به خوبی از پس این آموزش ها برآمدند. حتی تا رده فرماندهی در برخی واحدها پیش رفتند و یا مثل یک مشاور امین به فرماندهان کمک میرساندند در واحد اطلاعات ،عملیات طلبه هایی داشتیم که برای طراحی عملیات از آنها مشورت فنی گرفته می شد. بنابراین بخشی از روز به کار آموزش می گذشت. آموزش علمی طلاب رزمنده در جبهه برای جبران عقب ماندگی طلاب از درس و بحث حوزه دنبال نوارهای آموزشی .رفتیم برای تهیه نوار کاست و ضبط و ... احتیاج به پول داشتیم بودجه ای هم که نداشتیم.
سراغ حجت الاسلام و المسلمین شهید عبدالله میثمی "نماینده امام در قرارگاه کربلای سپاه" در
پادگان گلف یا همان منتظران شهادت اهواز .رفتیم ما قبلا هم از ایشان کمک گرفته بودیم چون بچه های ما از سازمان و ستاد خاصی اعزام نشده بودند ،همین طوری جذبشان کرده بودیم در نتیجه از تسویه حساب هم خبری .نبود بندگان خدا از شهریه حوزه هم افتاده بودند خیلی از آنها زن و بچه داشتند و باید یک کمکی به ما می رسید در این مورد، آقای نیک بخت خدمت ایشان رسیده و مبلغی برای کمک به طلبه ها گرفته بود. این بار رفتیم و به کمک ،ایشان نوارهای آموزشی اساتید در سطوح مختلف را تهیه کردیم حدود سی تایی هم ضبط صوت کوچک گرفتیم همراه با هدفون تا وقتی کسی به نوار گوش می کند، بقیه اذیت نشوند. یک نمازخانه هم ساخته بودیم که حکم سالن مطالعه را داشت و بچه ها برای گوش دادن نوار و خواندن درس به آن جا می رفتند. این کارهم خوب جواب داد بچه ها برای دادن امتحان به حوزه برمی گشتند و با وجود اینکه سر کلاس ها حاضر نبودند، با نمرات بالا قبول و موجب تعجب مسئولین حوزه می شدند. تا زمانی که به عملیات کربلای چهار و کربلای پنج برسیم، تعداد نیروهای گردان به چهارصد نفر رسید...» (برگرفته از کتاب خاطرات جعفری اسدالله دادستان وقت مازندران)
[ویرایش]
گردان فاتحین از چهار گروهان تشکیل شده بود.
گروهان یک آموزشهای تخصصی فرماندهی را فرا گرفته و در مواقع حساس در اختیار فرمانده لشگر قرار میگرفتند و در مسئولیت های مهمی ایفای نقش می کردند.
گروهان دو آموزش های آبی خاکی متناسب با رزم را یاد گرفته و بین کل گردان های لشگر تقسیم می شدند. هرگردان سه یا چهار نفر از این طلاب معمم حضور داشتند.
گروهان سه آموزش ویژه هر یگان را دیده و در تخریب، اطلاعات عملیات توپخانه، زرهی و ... طبق تخصص آن ها تقسیم می شدند و در هریگان بین چهار تا شش نفر از این طلاب معمم و مسلط به امور حضور داشتند.
[ویرایش]
چنانچه نیروهای تحت امر لشکر تخلفاتی از قبیل اداری، عقیدتی و یا هر مورد تخلف دیگر داشتن به این گروهان معرفی میشدند و وظیفه آموزشهای اخلاقی و عقیدتی آنها بر عهده طلبه های این گروهان بود. ضمنا گردان های ویژه شهداء در لشکر ۲۵ کربلا و تیپ ٤٨ فتح و گردان امام سجاد در لشکر ۲۵ کربلا که کادر اصلی آن از روحانیون بود، جزء سازمان رزم همین گردان ویژه فاتحین بود.