هفتم تیر ۱۳۴۸، در روستای ملاخیلپوروا از توابع شهرستان نکا به دنیا آمد. فرزند دوم خانواده بود. پدرش سیدقربان، کشاورزی میکرد و مادرش زبیده محمدنژاد نام داشت. تا دوم راهنمایی در مدرسه امام موسیصدر نکا درس خواند. مجرد بود. به عنوان سرباز سپاه از لشکر ۲۵ کربلا، رسته توپخانه در جبهه حضور یافت. بیست و نهم فروردین ۱۳۶۷ (سال هشتم جنگ تحمیلی) در منطقه فاو در حال شلیک سلاح دوشکا بود که گلوله تانک دشمن جلوی سنگر منفجر شد و از ناحیه سر مورد اصابت ترکش و موج گرفتگی قرار گرفت و در هجده سالگی خلعت شهادت پوشید. پیکرش هشت سال و نه ماه در منطقه جا ماند و مفقودالاثر بود. هجدهم بهمن ۱۳۷۵ تشییع و در زادگاهش ملاخیل دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید ساداتی[ویرایش]با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان پر توان و حماسه آفرین و شهدا از صدر اسلام تاکنون چند کلمه ای بعنوان وصیتنامه می نویسیم. برادران و خواهران عزیزم اینکه دنیا برای کسی باقی نبود و برای من و شما همینطور خواهد بود امروز سفره ای هست که معلوم نیست که دیگر شود یا نه اگر هم فرض پهن شود این دنیا بهتر است پا آخرت؟ به آسمان بالا رفتن یا به زمین چسبیدن؟ راه را باید رفت و همه منظور الله است پس راهی را برویم که حتما برسیم. نه اینکه برویم و خدای ناکرده همه را در راه کج و انحراف باشیم و بعد بفهمیم که شیطان را والی خود قرار داده ایم خلاصه از دری گفتم برویم که مخصوص اولیا خداست. خواهران و برادران به جبهه رفتن من نه به خاطر نفس بوده است بلکه به خاطر احساس مسئولیت در برابر خدا و رسول و رهبر انقلاب امام خمینی و شنیدن پیام حسین گونه او بود. آری پدر و مادر مهربانم شما این حقیقت را بدانید که بی صبری در سوگ شهید به دشمنان در راه رسیدن به اهداف منفجر میشود و صبر و استقامت چشم آنها را کور میکند. بلی در وقتی که آمریکای جنایتکار و عمال خود فروخته اش قصد تجاوز به میهن اسلامی ما را دارد و روز به روز تجاوز را افزایش می دهد احساس می کردم که نمی توانم ساکت بنشینم و شاهد این جنایتها باشم هر وقت به فکر بمباران های وحشیانه بعثی ها که خانه های مسکونی را ویران می کرد حتی از قتل عام کودکان بی گناه فروگزار نمی کند فکر کردم این چه زندگی است که من در پشت جبهه می کنم. عشق به الله مرا به سوی جبهه کشاند من نمی خواستم مانند مردگان متحرک فقط زبانی برای انتقاد داشته باشم و خود را در برابر مسائل بی تفاوت قرار دهم .دوستان و همرزمانم خواست من این است که اگر می خواهند مرا خوشحال کنند امام را تنها نگذارند براستی که جهادگران در نزد خدا با بی تفاوتان قابل مقایسه نیستند. چند کلمه ای باشما پدر و مادر عزیزم: پدر و مادر عزیزم که چهره های رئوف و مهربانتان از دیدگانم نا رفتی است امیدوارم که شهادت من هیچگونه خللی در اراده آهنین شما وارد نشود و اگر اذیتی از اینجانب متوجه شما بوده مرا بخشید و همچنین خواهران و برادرانم. دوستان و آشنایان مبادا شهادت من باعث شود که از انقلاب و امام و ولایت فقیه دست بردارید امید وارم که شهادت این سرباز کوچک امام و انقلاب باعث شود که شما هر چه توفنده تر و مقاوم ترکشی طوفان زده انقلاب را به رهبری امام خمینی یاری نمایید. خدایا شهادتم را که در راه اسلام و قرآن است بپذیر از این سنگر آزادی و عدالت و حامی مستضعفین که منظورم امام خمینی است حمایت کن. در پایان سلام گرم مرا به تمام برادران و خواهران ملاخیل برسانید و بگوئید که هر کس از من بدی دیده است ببخشند و امیدوارم که مسجد را خالی نکنید چون مساجد سنگرند و دشمنان از مساجد می ترسند. امام را دعا کنید و من الله التوفيق مرگ بر اسرائیل ، مرگ بر صدام ، مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضد ولایت فقیه چند جمله ای را که فراموش کردم بنویسم در این قسمت مینویسم از شما برادران و خواهران عزیز خواهش میکنم که دعای کمیل و دعای توسل و دیگر دعاها را فراموش نکنید و هرچه با شکوه تر برگزار کنید. والسلام عليكم ورحمت الله وبركاته |