|
| ||||||||||||||||||||
هشتم خرداد ۱۳۴۳، در روستای گلورد‌بزرگ از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. اولین فرزند خانواده بود. پدرش شعبانعلی، کارگر کارخانه به‌پاک بود و مادرش زهرا یعقوبی نام داشت. مقطع دوم دبیرستان را در بهشهر خواند. هجدهم اردیبهشت ۱۳۶۴ با خانم شهربانو صادقی، خواهر شهید یحیی صادقی گلوردی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند (فخرالدین، فاطمه) شد. عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا، رسته مهندسی با تخصص تخریب چی و با مسئولیت فرمانده گروهان به اسلام خدمت کرد. سی و یکم مرداد ۱۳۷۳ در منطقه دشت توتمان مریوان بر اثر انفجار مین و قطع دست‌ها و سوختگی، در سی سالگی به شهادت رسید. سه روز بعد آیت الله سید صابر جباری بر پیکرش اقامه نماز کرد و پس از تشییع در زادگاهش گلورد‌بزرگ دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید یعقوبی[ویرایش]حمد و سپاس خدای را که صاحب و قادر است و درود و سلام بر حضرت محمد و اوصیا گرامی او باد که باب مدینه العلم اند و سلام و درود بی پایان به پیشگاه بزرگ رهبر کبیر انقلاب امام امت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران . بار خدایا کوله بار سفر بستم بسوی تو میایم اما در این کوله بار هیچ ندارم بجز گناه اما امید به رحمت تو دارم چون تو رحمان و رحیم هستی خدایا تو میدانی که فقط برای تو و برای رضای تو به جبهه آمدم و چیزی نیست که مرا وادار به این امر کند که تو فعلا مرا مختار کرده ای من ازادانه این راه را انتخاب کرده ام و راه حسین علیه السلام را برگزیدم چونکه این راه راه سعادت و نيك بختی دنیا و اخرت است حالا آمده ام که جانم را فدای راه حسین تو نمایم و این را میدانم که دنیا گذرگاه است و همه ما باید از این دنیا سفر کنیم و میدانم تو هستی که این جان را به موقع میگیری معبودا تو میدانی که من خالصانه برای تو آمده ام من از همه چیزهائی که تو به من عنایت فرموده ای میگذرم و تو اما با فضل بی پایانت با من رفتار کرده و از گناهان من در گذر كه "انك انت غفور رحيم" محبوبا من به امر هل من ناصر ینصرنی حسین که سالها پیش فرمود لبيك گفته آمده ام تو خودت فرموده ای يك قدم بيا من يك ذرع می ایم حالا من آمده ام هر کاری که تو صلاح میدانی با من بکن من مطیع امر تو هستم . اما اگر شهادت بالاترین درجه يك انسان هست اگران درجه نصیب من شد دوست دارم آرم سپاه را بر روی قلب من گذاشته تا در قبر هم ولایت فقیه بر من حکومت کند ان شاالله. اما سخنی دارم برای تو ای پدر عزیز و مهربان خودم می دانم که مرا با چه مشکلاتی بزرگ کرده ای من در این مدت عمر خود کاری برایت نکردم و فرزند خوبی برایت نبودم اما همین قدر به تو میگویم که خوشحال باش که فرزند تو منافق در نیامد و یک مسلمان آزاده بود و در راه امام حسین خود به شهادت رسید وشما در آن دنیا در صف پدران شهدا هستید پدرانی که امام پدر همه شهدا یعنی امام است هم در آن صف قرار دارد و امیدوارم که بتوانم دران دنیا موجب سربلندی شما باشم هر انچه این دنیا نبودم و امیدوارم شما هم با مهر پدری خود مرا حلال کنید و اما توای مادرم و ای نور چشمم میدانم که داغ جوان برایت مشکل است و شما هم دل خود را به یاد حضرت زینب بینداز و صبور باش و امیدوارم که شما هم مرا حلال کنید و ناراحت نباشید که فرزندی را ازد همه ما امانتی بودیم نزد شما و خدا این امانت را گرفت و اما شما ای خواهران عزیزم این سفارشی است که تمام شهدا کردند و من هم به شما تذکر می دهم که حجاب را رعایت کنید که ان شاالله این کار را خواهید کرد اما شما ای برادران عزیزم نماز را نماز را فراموش نکنید و نماز را بخوانید و درنماز جمعه ها شرکت نمائید وجبهه را فراموش نکنید که امروز روز ازمایش الهی میباشد. همسرم میدانم که در این مدت زندگی خودم يك همسر خوبی برایت نبودم اما امید دارم که مرا ببخشید همسرم با ذکر خدا خود را ارامش بده همانگونه در شهادت برادرت صبر نموده ای درشهادت این حقیر هم نما که خداوند صبر کنندگان را دوست دارد و در تربیت فرزندان سخت کوشا باشید چون در اینده صبر دانند طوری انها را تربیت کن که احساس نبودن پدر را در کنار خود نکند. اما سفارشی به شما برادران عزیز گلوردی ها ای برادران دنیا هیچ ارزشی ندارد پس قدر همدیگر را بدانید و اخوت و برادری را حفظ کنید و از اختلافات پرهیز نمائید . واما قبر مرا در کنار برادر خانم شهیدم یحیی صادقی گلوردی بگذارید چون مشتاق زیارت ایشان هستم و اما وصی بنده پدرم میباشد و ناظرم همسرم میباشد. والسلام اسماعیل یعقوبی . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. |
||||||||||||||||||||
