منافق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منافق در لغت يعنى كسى كه كفر را در خود پنهان كرده و به ايمان تظاهر مىكند، كسى كه دشمن را پنهان كرده و به دوستى تظاهر مىكند، و هر كس كه اظهار كند چيزى را كه برخلاف آن معتقد است. در اصطلاح به كسانى گفته مىشود كه به جنگ با دولتاسلام برمىخيزند، و
کافر نيستند. در دوران حضرت على منافق شامل سه گروه
قاسطین ،
مارقین و
ناکثین مىشده است. در قرآن كريم يك سوره مستقل به نام منافقين آمده است. همچنين حدود ۳۸ آيه در مورد نفاق و منافق ذكر شده كه به چند آيه اشاره مىكنيم. «يا ايُّهَا النَّبىُّ جاهِدِ الْكُفَّارْ وَ الْمُنافِقينَ، وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ، وَ مَأْويهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصير» اى پيامبر با منافقان و كافران به جنگ برخيز، و بر آنان سختگيرى كن و جايگاه ابدى ايشان آتش جهنم است كه بدترين جايگاه است. «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ، يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ...» مردان و زنان منافق از يك گروهند، به كارهاى ناپسند و خلاف شرع فرمان مىدهند، و از كارهاى شايسته و راه شرع منع مىكنند. «وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا، وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقينَ» خداوند هم مؤمنان واقعى را مىشناسد، و هم منافقان را.
حضرت على (ع) از پيامبر اسلام چنين نقل مىكند: «انّى لااخافُ عَلى امَّتى مُؤْمِناً وَ لامُشْرِكاً امَّا الْمُؤمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِايمانِهِ وَ امَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ، وَلكِنّى اخافُ عَلَيْكُمْ، كُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ، يَقُولُ ما تَعْرِفُونَ، وَ يَفْعَلُ ما تُنْكِروُنَ» من بر امت اسلامى، نه از
مؤمن مىترسم و نه از
مشرک ، زيرا ايمان مؤمن حقيقى نمىگذارد كه او خلافى مرتكب شود، و مشرك حقيقى را هم خداوند به خاطر شركش نابود مىسازد، ولى من بر شما مسلمانان از منافقى ترس دارم كه داراى اين صفات زشت است: دو دل و منافق است، در زبان سخنور است، مطالبى كه به آن عقيده داريد، به زبان مىآورد و خود را مانند شما مسلمان مؤمن معرفى مىكند ولى در عمل با اسلام مخالف است، آنچه را كه شما ناپسند داريد، انجام مىدهد.
همچنين مىفرمايد: «وَ احَدِّرُكُمْ اهْلَ النِّفاقِ، فَانَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ الْواناً» من شما ملّت را، از منافقان مىترسانم، زيرا اين طايفه هم خودشان گمراهند، و هم ديگران را به گمراهى مىكشند، هم خودشان خلافكار و خطا كارند، و هم ديگران را به خطا و خلاف وا مىدارند و خود را به رنگهاى گوناگون جلوه مىدهند. اگر گروهى از منافقان عليه امام يا جانشين ايشان خروج كنند، واجب است با آنها بجنگيد، و تأخير انداختن جنگ گناه كبيره است و بايد با آنها جنگيد تا كشته شوند و يا به اطاعت امام تن در دهند. اگر داراى تشكيلات هستند، جايز است مجروحان آنها را كشته، فراريانشان تعقيب كرده و اسيرانشان را كشت، و اگر تشكيلات ندارند يا تشكيلات آنها متلاشى شده، مجروحشان كشته نمىشود، و فرارى ايشان تعقيب نمىشود و اسيرانشان هم كشته نمىشوند، چون هدف متلاشى شدن تشكيلات و گروه آنهاست و زمانى كه اين هدف تأمين شده، نيازى به كشتن
مجروح و
اسیر و تعقيب فرارى آنها نيست. ولى اگر داراى تشكيلات نباشند و به جنگ هم نپردازند (تنها عقيده خود را تبليغ كنند) در اين صورت بايد آنها را به پذيرش حق دعوت كرده و با برهان، اشتباه آنان را برايشان روشن كرد، اگر پذيرفتند و توبه كردند، توبه آنها پذيرفته مىشود و اگر انكار كردند به
قتل صبر كشته مىشوند.