بیژن سیاوشی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیژن سیاوشی در رسته بهداشت و درمان به اسلام خدمت می کرد که در سال چهارم جنگ تحمیلی و در سن بیست سالگی به شهادت رسید.


تولد

[ویرایش]

شهید بیژن سیاوشی (۱۳۴۳ نکا _ ۱۳۶۳ مهاباد) متولد روستای زیبای سیاوش کلا شهرستان شهید پرور نکا استان مازندران است. بیژن سیاوشی در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد، مادرش بتول بهادری و پدرش غلامعلی نام داشت.

تحصیلات و خانواده

[ویرایش]

بیژن سیاوشی در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در مقطع اول دبیرستان با موفقیت پایان رسانید.شهید بزرگوار مجرد و فرزند ششم خانواده بود.


شهادت

[ویرایش]

بیژن سیاوشی سرباز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۶۳/۰۵/۲۸ هجری شمسی در منطقه مهاباد / دره افشین شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک شهید سیاوشی پس از تشییع در امامزاده علی اکبر علیه السلام دفن شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.


فرازهایی از وصیتنامه شهید سیاوشی

[ویرایش]

پس از ستایش خداوند سبحان و درود بر رسول اکرم و ائمه اطهار و بالاخص حضرت مهدی و نایب برحقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ملت شهید پرور ایران و تمامی دوستان و اشنایان. من بیژن سیاوشی فرزند غلامعلی سیاوشی بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده ام در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خون بهای هزاران کشته و مجروح است به جبهه رفتم . من گام نهادن در این مسیر الهی را یک فریضه میدانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر کشته شویم و به ظاهر هم که شده شکست بخوریم پیروزیم. به هر حال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به شهادت میرسیم.

من زندگی ذلت بار را هیچوقت قبول نخواهم کرد مرگ سرخ و شهادت را بر زندگی ذلت بار ترجیح میدهم . همانطوری که قلبم اگاه است به ارزوی خودم خواهم رسید . هیهات که هجده سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام زیرا که از نعمت هایی که پروردگار به من داده است سپاسگذاری نکرده ام. و شرمنده ام بیشتر از همه از نعمت هایی که پروردگار به من داده است سپاسگذاری نکرده ام و شرمنده ام بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کرده ام. که امام و رهبر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بت شکن باشد توفیق زیارت نیافتم.

برادرم درود خدا بر تو باد که با امضا نمودن رضایت نامه برای من در حقیقت شهادتنامه را امضا کردی. مادرم کوه باش و همچون کوه استقامت کن و لحظه ای از یاد خدا غافل نباش در راه دین بکوش که هرچه بکوشی باز هم کم است. قامت را بلند گیر و ندای الله اکبر، خمینی رهبر را سر ده و فریاد شهیدان راه خدا را به گوش مردم برسان که همانا فریاد ما پیروی کردن است برادرم و خواهرم و مادرم امکان دارد که اتفاقی واقع شود و جنازه ام به دست شما نرسد انگاه بیاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحتی به خود راه ندهید و هروقت دلتان گرفته به گلزار شهدا بروید و به مزار شهدا بنگرید انوقت درد خود را فراموش خواهید کرد.

در پایان از همگی میخواهم که در هر حال پیرو ولایت فقیه باشید و روحانیت را سرمشق خود قرار دهید و با کفار و منافقین با تمام قوا بجنگید و در نماز هایتان امام را دعا کنید و همچنین از همه میخواهم که مرا حلال کنند سلامتی و طول عمر پربرکت برایتان ارزو میکنم. والسلام







جعبه ابزار