چهارده آبان ۱۳۴۷، در روستای سیاوشکلا از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. پدرش براتعلی، کشاورزی می کرد و مادرش سیده خاتون سیدی آبلوئی نام داشت. مقطع متوسطه را در دبیرستانهای شهید بهشتی و امام خمینی نکا خواند و دیپلم علوم انسانی گرفت. مجرد بود. به عنوان بسیجی از لشکر ۲۵ کربلا، رسته پدافند هوایی با تخصص خدمه توپ ضدهوایی به اسلام خدمت کرد. سوم اسفند ۱۳۶۴ (سال ششم جنگ تحمیلی) در منطقه فاو و در عملیات والفجر هشت در بمباران هوایی و بر اثر اصابت ترکش به سر و شکم در هفده سالگی خلعت شهادت پوشید. چهار روز بعد پیکرش تشییع و در امامزاده علی اکبر سیاوشکلا دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید محمدی[ویرایش]با سلام و درود بر تمامي پيغمبران از آدم تا خاتم و با سلام و درود به تمامي امامان و پيشوايان معصوم و با سلام و درود به پيشگاه حضرت مهدی و نائب بر حقش امام امت خمینی کبیر و با سلام و درود به تمامي شهدا از كربلاي حسيني تا كربلاي خميني و با سلام و درود به امت شهيد پرور ايران و خانواده هاي معظم شهدا .خداوند بر انسان ها يك سلسله فطرتها نهاده است مثل پرستش كه انسان، يكتا معبود خويش را پرستش مي كند و خداوند به انسانها هدايت لازم را عنايت فرمود ،از قبيل بصیرت و دانائي به انسان عطا فرمود، تا اين كه انسان مسلمان مطلوب ها و نامطلوب ها را از هم تشخيص دهد و تمام چيزهائي كه انسان به آن احتياج داشته است ،خداوند به او عطا فرمود و خداوند در روز رستاخيز انسان را مورد بازگو قرار مي دهد و هر يك از عضو بدن براي انسان يك شاهد و گواه خواهند بود . پس اي انسان به پاخيز چرا اينكه حق مظلوم بايد گرفت . الآن خوشبختانه تمام ملت ما مي دانند و براي دفاع از اسلام و نجات ميهن به پاخاسته تا پوزه استکبار را به ما بمالند. من از امت شهيد پرور ايران مي خواهم كه امام را تنها نگذارند و هميشه گوش به فرمان امام باشند تا اينكه بتوانيم اسلام را به تمام جهان صادر نمائيم و ظلم و استبداد و كفر را ريشه كن كنيم. اي ملت شهيد پرور ايران اكنون كه بدانم كه بدنم به خون رنگين باشد خون براي بدن من شرافت و عزت است. بدنم با خون سرخم مدركي است . مدركي كه كاخ ستمگر را در هم مي ريزد و آن را به حفظ گرفته ام كه هستي دشمنم را كه دشمن آزادي و عدالت است در هم مي شكند و به نابودي مي كشاند . دژخيم ،تو با زبان مرا خاموش مي كني ولي از اين پس خونم سخن خواهد گفت و تا مهر و ماه بر اين چرخ مي تابد ،خونم مي جوشد و در پرتو جوشش عدالت جويانه اش سخنها خواهد داشت ،سخنهائي كه پشت ستمگران را مي شكند ،سخني كه بهتر از هر سلاحي به جنگ دشمنان عدالت و آزادي خواهد رفت . خونم داستانها و قصدها خواهد داشت كه پس از خاموشي زبانم آنها را بيان خواهد كرد ،مگر نه اينكه ستمگر براي تأمين موقعيت لرزانش ،خونم را ريخت ،ولي بدانيد كه او اشتباه كرده از قطرات خون من صدها هم فكر و هم راز در پيرامون حلقه خواهند زد و از پي خون بي جهت ريخته ام با من هم صدائي و هم آوازي خواهند كرد و اگر دشمنم صدايم را خفه كردد صدها صدا در تأثير انديشه ام بانگ بر خواهد داشت ،بانگي كه طنين امواج آن صداي ستمگران را در حلقومشان خفه خواهد نمود ولي اي دژخيم ،بدان كه شهادت براي مؤمنان شيرين تر است. و اكنون از خانواده ام مي خواهم كه حلم و بردباري را پيشه كنند و زياد گريه و زاري ننمايند . بايد خوشحال باشند كه عضوي از عضو خانواده شان راه شهادت را انتخاب كرده است مادرم مثل مادري كه شهيد داده است صبر داشته باشي و بردباري را پيشه كني . خواهرانم همانند زينب باشيد ،شما خيال نكنيد كه از دست شما كاري بر نمي آيد شما هم مي توانيد با صبر و بردباري خود پشت استكبار را بشكنيد .اگر روز عاشورا زینب سلام الله علیها فقط گريه مي كرد كاري نمي توانست از پيش ببرد ،بلكه با جوش و خروش و صبر توانست به راه برادر خويش ادامه دهد. از پدر و برادرانم مي خواهم كه هيچ گاه ناراحت نباشيد . خدا را شكر كنيد كه يكي از برادرتان را توانستيد در اين راه بفرستيد تا به اسلام خدمت نمائيد و هيچگاه دست از اين انقلاب نكشيد ،همانا كه اين انقلاب يك نعمت الهي است و فتح و ظفر از آن شماست و خداوند به شما و تك تك مسلمانا وعده بهشت داده است . از تمامي فاميلان و دوستان و دبيران محترم مي خواهم كه اگر بدي از ما ديدند ،ما را ببخشند و عفو نمايند. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته ردههای این صفحه : شهدای بسیجی (شهرستان نکا) | شهدای روستای سیاوشکلا | شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات والفجر هشت (استان مازندران)
|