بیستم بهمن ۱۳۴۳، در روستای زرندینعلیا از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. مادرش سیده شهربانو سلیمی و پدرش حسن نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی در زادگاهش درس خواند. در کارگاه نجاری کار میکرد. مجرد بود. به عنوان سرباز سپاه از لشکر ۲۵ کربلا به جبهه اعزام شد. دوم مرداد ۱۳۶۲ (سال سوم جنگ تحمیلی) در منطقه دربند عراق (سلیمانیه) و در عملیات والفجر چهار بر اثر اصابت ترکش به سر و دست در هجده سالگی خلعت شهادت پوشید. بیست و دوم مرداد ۱۳۶۲ تشییع و در زادگاهش زرندین دفن شد. برادرش قنبر قاسمی زرندینی نیز به شهادت رسیده است. ۱ - وصیتنامه شهید قاسمی[ویرایش]درود و سلام فراوان بر منجی بشریت مهدی موعود و نایب برحقش امام امت خمینی بت شکن و درود و سلام فراوان بر تمامی شهدا صدر اسلام تا کربلای ایران درود و سلام بر تمامی رزمندگان در جبهه نبرد حق علیه باطل در سراسر دنیا درود و سلام بر خانواده های شهدا که توانسته اند چنین فرزندانی تربیت کنند تا اینکه بتوانند در راه اسلام به شهادت برسند. وصیت نامه ام را آغاز میکنم طبق آیه شریفه کسی که در راه خدا کشته شود مرده نیست بلکه زنده است، و نزد پروردگارش روزی می خورند، و همچنین بازگشت همگی ما به سوی خداست همه بایستی برویم نزد خدایمان و انسانی که شهید نشود و اعمالش خوب نباشد بمیرید مانند حیوان است. در آخر پیامی به شما مردم حزب الله مخصوصاً مردم حزب الله زرندین علیا دارم این است که همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشید.و از روحانیت خط امام و از سپاهیان پاسدار و بازوی ولایت فقیه پشتیبانی کنید. وحدت کلمه خویش را تحت رهبری پیامبر گونه امام خمینی حفظ نمایید. با هم برادر باشید که دنیا فایده ای ندارد بالاخره روزی باید از این جهان فانی به جهان ابدی بروید، و تنها چیزی از شما به جای می ماند اعمال نیکتان میباشد. با دشمنان خدا ،بجنگید، و هرگز از کشتن یا کشته شدن در راه خدا نهراسید نماز جمعه را زنده کنید، نماز جماعت به پا دارید که دست خداوند با جماعت میباشد و تا آخرین قطره خونتان با آمریکای جهانخوار و شوروی تجاوزگر و نوکران سرسپرده شان از جمله منافقین و اکثریت و اقلیت و حزب توده و امتی و دیگر سر نایبان بر حق امام زمان باشید. و در نهایت از تمامی مردم غیور زرندین علیا تقاضای عاجزانه دارم اگر از من بدی دیدید مرا عنو نمایید. یک پیامی برای پدرم مادرم و برادرانم دارم چون من از خانواده بسیار فقیر و کم در آمد هستم و با سختی و مشقت بزرگ شدم میبالم که والدینی همچون شما داشتم که مرا در دامنتان پرورش دادید. و مرا تربیت نمودید شما باید خوشحال باشید که امانت خود را سالم بدرگاهش تحویل دادید شما باید از خداوند بخواهید که این قربانی نا قابلتان را به درگاه کرمش قبول نماید و مردم را برای دفاع از اسلام تبلیغ کنید و به مردم تبریک بگوئید و پیام رسان خون من باشید و در نهایت گر چه نمی دانم که فرزندی لایق برای شما نبودم تا ما از شما میخواهم تمام بدیهائی که از من دیده اید عنوم کنید. به خواهرانم وصیت میکنم که حجابتان را که حافظ خون ماست حفظ نمائید پیام رسان خون من باشید و به برادرانم قنبر ،غلام حسین و محسن میگویم تا زنده هستید دست از ولایت فقیه و روحانیت دست بر ندارید. ردههای این صفحه : خانواده دو شهید (نکا) | شهدای روستای زرندین علیا | شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات والفجر چهار (استان مازندران)
|