علی بابا آزرده اومالی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیستم خرداد ۱۳۴۵، در روستای
اومال از توابع
شهرستان نکا دیده به جهان گشود. فرزند سوم خانواده بود. پدرش سیفالله، کشاورزی می کرد و مادرش سکینه حسین زاده نام داشت. تحصیلات را در مقطع پنجم ابتدایی در دبستان زادگاهش با موفقیت پایان رساند. مدتی شاگرد صافکار خودرو بود. مجرد بود. در
منجیل آموزش نظامی دید. به عنوان بسیجی از
لشکر ۲۵ کربلا در جبهه حضور یافت. یازدهم آبان ۱۳۶۱ (سال سوم جنگ تحمیلی) در منطقه
موسیان و در
عملیات محرم بر اثر اصابت ترکش به سر و پلهو در شانزده سالگی خلعت شهادت پوشید. پیکر مطهرش سه روز بعد پس از تشییع در
امامزاده ابوالحسن کیا اومال به خاک سپرده شد.
شهیده رقیه حسین زاده دختر دایی این شهید است.
[ویرایش]
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿آل عمران / آیه ۱۶۹﴾ به نام خدا، وصیت نامه خویش را اغاز میکنم.درود و سلام بر رهبر کبیر ایران
امام خمینی و درود و سلام بر شهیدان راه حق و ازادی و درود و سلام بر تمام روحانیت مبارز و درود بر امت قهرمان
ایران .اینجانب علی بابا ازرده اگر شهید شدم از خانواده خود میخواهم که هیچ ناراحتی و دلتنگی در دل خود نیاورند که چرا فرزندمان از بین رفته است.از خانواده خود میخواهم که بیایند جسد مرا ببینند و نماز شکر بخوانند و جسد مرا در ارامگاه اومال دفن نمایند. و ای برادرم میخواهم که شهید شدم راهم را ادامه بدهند و ای خواهر تو همچون
زینب راهم را ادامه بده و ای پدر از تو میخواهم چون حسین باشی که فرزندش را بالای دست گرفه و دشمن او را اماج
گلوله ی خود قرار داد و ای دوستان، برادران برایم هرگز اشک نریزید زیرا که روحم ازرده میشود در روز هفتم میخواهم
سرود شهیدم من در مسجد بر روی بلندگو بخوانید که
منافقین وحشت ببرند از این سرود... و ای همه ی دوستان من میروم تا کربلای
امام حسین را زیارت کنم و میخواهم که مرا در
امبولانس نگذارید میخواهم تا مرا با شعار به قبرستان ببرند تا منافقین کور دل ببینند که من چطور برای مکتبم و رهبر و اسلام شهید میشوم به امید جهانی شدن انقلاب اسلامی به رهبری امام،همه شما را به خدا میسپارم باز هم میگویم بر سر قبرم اشک نریزید. والسلام