دوم فروردین ۱۳۳۶، در روستای قلعهسر از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. فرزند دوم خانواده بود. مادرش سیده لقمانه نصیری و پدرش سیدحسن نام داشت. تا پایان مقطع متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. چهارم اردیبهشت ۱۳۵۸ ازدواج نمود و صاحب چهار فرزند (سه دختر؛یک پسر) شد. در روستاهای چلمردی، گلبستان، دوقانلو آموزگار بود. با عضویت بسیجی و در لشکر ۲۵ کربلا به اسلام خدمت کرد. چهارم دی ۱۳۶۵ (سال هفتم جنگ تحمیلی) در منطقه امالرصاص و در عملیات کربلای چهار در بیست و نه سالگی به شهادت رسید. پیکرش در منطقه جا ماند و دو سال مفقودالاثر بود. دی ماه سال ۱۳۶۷ تشییع و در گلزار شهدای شهر نکا دفن شد. او را اکبر نیز مینامیدند. ۱ - وصیتنامه شهید نظام زاده[ویرایش]وصیت و سفارش اینجانب سید علی نظام زاده فرزند حاجی سید حسین نظام زاده که در تاریخ پنجم آذر ماه یک هزار سیصد و شصت و پنج در حالت حواس درست بیان داشته ام، به شرح زیر می باشد. اول اقرار به وحدانیت خداوند یکتا جل جلاله که قدرت کامله تمام عالم و عالمیان را آفرید و ایجاد فرمود و رزاق کل حال است حیات و ممات كل موجودات در ید قدرت اوست و شریکی ندارد. ،ثانی، اقرار به رسالت حضرت ختمی مرتبت حضرت محمد ابن عبدالله صلى الله عليه واله که خاتم مام پیامبران می باشد. و دین مقدسش الى يوم القيامه باقی و بر قرار است منکر آن کافر محض خواهد بود رابعا اقرار به ولایت حضرت علی ابن ابی طالب با یازده فرزندانش از جانب پیغمبر امام بر حق و دادرس خلقان از مهدی الى الله لهد الى يوم الموعود میباشند امیدوارم بفریاد این ضعیف بنده عاصی گناهکار در همه حال برسند به حق محمد واله . خامثا اقرار به مرگ و سئوال قبر و اقرار به قیامت . ترازوی ایمان و بهشت دوزخ و انتظار فرج امام عصر فرجه الشریف بوده و میباشم به امید کمک خداوند بزرگ تصمیم بر این گرفتم که جهت یاری رساندن به انصار آقا ابا عبدالله حسین راهی جبهه شوم. خدا را شکر میکنم از این که این توفیق را نصیب بنده نموده است. خدا را شکر که سالها عمرم را در فرار رسیدن این چنین روزهای مقدسی قرار داد اکنون یوم الله دیگری است که پیرو یوم الله امام حسین می باشد همانروزی که در هزار و چهارصد سال قبل از این حسین علیه السلام در میدان شهادت ندای هل من ناصر ینصرنی را سر داد اینک ما میگویم حسین جان در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی مشت کرده و به ندای غریبی و تنهایت لبیک میگویم حسین جان لبیک و ای اسلام لبیک و ای پیشتاز و ای رهبر لبیک خداوندا آرزو دارم که در بستر مرگ نمیرم میخواهم طوری بمیریم که بهترین نوع مردن یعنی شهادت در راه تو باشد ای خدای بزرگ تو را شکر میکنم از اینکه رمز شهادت را به من آموختی آموختم تا در مواقع خطر از مرگ نهراسم و عاشقانه به دریای خطر فرو روم و تهدید و خطر مرا آزاد کرده است من آزادی خود را بر هیچ چیز حتی به حیات خود نمیفروشم شهادت را انسان انتخاب میکند مردنی که بر اساس انتخاب ،است نه مردنی که بر انسان تحمیل شود بلی گاهی انسان را می میرانند. هر چند که او نخواهد، و این بنده حقیر خود چگونه مردن را که همانا شهادت در راه خدا می باشد، را انتخاب نمودم امیدوارم که خداوند در صورت لایق و صلاحیت داشتن نصیبم کند بارالها خداوند بگذار گستاخانه در میدان شهادت بتازم غرور و تکبر را با آب اخلاص و صدق و تواضع شستشو دهم و با خوا. خود ننگ هزار ساله تاریخ را بشویم. خداوندا تو را سوگند و صفات ویژهات و به شکوه جلالت و به فرو پیامبرانت و به خونهای پاک شهیدانت و به مناجات نیازمندانت از تو میخواهم، فزونی در علم . تندرستی در پیکر و برکت در روزی و درازی عمر و توبه پیش از مرگ و آسایش هنگام مردن و آمرزش پس از مرگ و رهایی از آتش دوزخ و ورود به بهشت و عافیت در این دنیا و آخرت را به رحمت خودن. پدر و مادر عزیز و بزرگوارم اگر افتخار شهادت نصیبم شد میبخشید از این که فرزند خوبی برایتان نبودم و نتوانستم خدمتی آنچنان که جبران زحماتی را برای رشد جسمانی و فكر من متحمل شده اید بنمایم اما میدانم به بزرگیتان انشا الله مرا می بخشید و به برادران عزیزم هر چند لازم به سفارش کردن و گفتن نیست همانطوریکه تا به حال در جبهه های نبرد و چه در پشت جبهه کمک به قرآن و اسلام کوشش زیادی کرده اند و همیشه حاضر در صحنه بودند این راه را ادامه بدهند تا انشاءاله خیر اولیای خدای متعال قرار گیرند. برادران عزیز از شما طلب عفو و بخشش مینمایم ان شاالله بدی های این برادر حقیرت را نادیده بگیرید و به بزرگی خود مرا ببخشید و به خواهرانم بگویید که در شهادتم گریه و زاری نکنند زیرا، شهید عزاداری نمیخواهد بلکه پیرو می خواهد. و سفارش بنده به همسر عزیزم و وفادارم این است که اول از همه فرزندانم را به تو می سپارم و از تو می خواهم که فرزندانم را افرادی مؤمن و صالح تربیت کنی و تحویل جامعه اسلامی نمایی و تو ای همسر عزیز بچه هایم وقتی که بزرگ شدند بگویید همه چیز خود را فدای اسلام کنند. در پایان از تمامی فامیلان و دوستان و برادران و خواهران دینی اهالی روستای خود پوزش میطلبم اگر فرد مفید و مؤثری برای این روستا نبودم و هر بدی از بنده دیده اید به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و مثل همیشه حضور در صحنه را فراموش نکنید و برای این انقلاب و تداوم آن پیش از پیش کوشش کنید و آنهائیکه مرا میشناسند ،بدانند که این انقلاب الهی است و خود را فدای آن کنند. خداوند انشاء اله رحمت خود را از این ملت دریغ نفرماید و طول عمر به امام امت اعطا فرماید دعای همیشگی به جان امام عزیز را هیچگاه فراموش نکنید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. ردههای این صفحه : شهدای بسیجی (شهرستان نکا) | شهدای تفحص شده (نکا) | شهدای روستای قلعه سر علیا | شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات کربلای چهار (استان مازندران) | مدفونان در آرامگاه شهر نکا
|