سید علی میربخشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید علی میربخشی در سی سالگی به شهادت رسید.
[ویرایش]
شهید سید علی میر بخشی (۱۳۴۷ اسرم _ ۱۳۷۸ تایباد) متولد روستای زیبای
اسرم شهرستان شهید پرور میاندرودِ
استان مازندران است. سید علی میر بخشی در خانوادهای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه السلام متولد شد، مادرش سیده زهرا بخشیان و پدرش سید محمد نام داشت.
[ویرایش]
سید علی میر بخشی در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، شهید به مدت یکسال در
مشهد دانشجوی رشته ی الهیات بود و در
حوزه علمیه رستمکلا به مدت چهار سال در محضر عالم ربانی حضرت
ایت الله ابوالحسن ایازی درس دین خوانده بود.شهید بزرگوار در مورخه ۱۳۶۰/۰۳/۰۱ ازدواج کرده بود و فرزند چهارم خانواده بود.
[ویرایش]
گروهبان یکم سید علی میر بخشی در مورخه ۱۳۷۸/۰۴/۲۵ در
گشت و
کمین درضلع شمالی
پادگان هشتادان "مرزی
تایباد " در اثر ماگزیدگی شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. شهید میربخشی در مورخه ۱۳۷۸/۰۵/۰۲ تشییع و در زادگاهش اسرم دفن شد.شهید میربخشی در دوران دفاع مقدس با عضویت
بسیجی از
لشکر ۲۵ کربلا به مناطق
هورالعظیم ؛
خرمشهر ؛
ماووت عراق ؛
شلمچه ؛
کردستان ؛
مریوان اعزام شد و در چندین عملیات شرکت داشتند.شهید
سید علی رضا میربخشی پسر عموی این شهید بزرگوار از خاندان قهرمان میربخشی است.سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرشان.
[ویرایش]
دلم هوای آن روزها را کرده؛ روزهای اعزام به جبهه. روزهایی که بچه های شیردل را بدرقه می کردند و آنان سر از پا نشناخته در راه وصال دوست همچون
علی اکبر ع و
حبیب بن مظاهر ها و چون
قاسم بن الحسن ع پا به قتلگاه می گذاشتند و به راستی که «عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است. دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است»
هان ای شما شهیدان دفاع مقدس ای شما جوانان و خوبان امت
رسول الله ص؛ ای شما به عهد عمل کرده گانِ بی ادعا؛ شما را به خدا، شما را به شبهای وداع عملیات ها و به آن سوزهای شبانه به ما نظر لطف داشته باشید مرا رها نکنید من که شما را فراموش نکرده ام با دیدن عکس ها و دست نوشته هایتان با شما تجدید خاطر می کنم... ای
فکه و شلمچه و خرمشهر... تو بگو در
عملیات والفجر مقدماتی و
عملیات بیت المقدس چه گذشت بگو از اسرارِ درون دلت که اگر قیامت شود «
یوم تحدث الاخبارها » متجلی می شود؛ ای شلمچه و خرمشهر و فکه از اسرارِ پر هیبتت بگو از دلاور مردی ها از ایثارها از
میدان مین و سینه ای که سوختن را برایِ وصالِ دوست، نهایتِ جان نثاری دید و بر روی مین خوابید.از گلوله های سرخ
قناسه ها که به دنبالِ پیشانی ها می گشتند از سجده گاه های خونین بگو. آری ای شلمچه ی عزیز هنوز خیلی ها در خواب غفلتند و بیدار نشده اند بعضی ها نیز تازه به این خواب گمراهی رفته اند و همه چیز را فراموش کرده اند... آری سلامت باد ای شلمچه؛ سلام بر شهدای مظلومت شهدایی که هنوز در سینه ی پردردت پنهان کرده ای تا دست نامحرمی آنان را حس نکند و نگاه نا محرم و نااهلی به آن پیکرهای مطهر نیفتد.
ای شلمچه؛ سرِ پسر عمویم سید علی رضا میربخشی را کجا پنهان کرده ای ؟ میدانی امروز دختر نازدانه اش به چند سال رسیده؟...آری اگر امروز کسی و کسانی جرات جسارت به میهن اسلامی را ندارند حقا و انصافا از برکت خون شما شهداست. درود بر شما و دامان پاکی که شما در ان تربیت یافتید...
خدایا روح شهدا و امام شهدا
خمینی عزیز ره را با
شهدای کربلا محشور گردان اگر ما را لایق دانستی به جمع آنان برسان. خدایا فردای قیامت ما را شرمنده و خجل شهدا و خانواده های معظمشان مگردان.