• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رسول طاهرپور سفیدکوهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رسول طاهرپور سفیدکوهی
Rasul_Taherpur_Sefidkuhi
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۴۵/۱۲/۰۱ روستای سفیدکوه
تحصیلات دیپلم / حوزه علمیه
وضعیت تاهل مجرد
نوع عضویت بسیجی / ل ۲۵ کربلا
تخصص تخریب چی
شهادت ۱۳۶۵/۰۵/۱۲ منطقه مهران
محل دفن گلزار شهدای شهر نکا

یکم فروردین ۱۳۴۵، در روستای سفیدکوه از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. فرزند پنجم خانواده بود. پدرش نورمحمد، دامدار بود و مادرش خانم‌جان روشنی نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت سپس در حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام نکا به فراگیری علوم دینی پرداخت. مجرد بود. به عنوان بسیجی در لشکر ۲۵ کربلا، رسته مهندسی و با تخصص تخریب‌چی در جبهه حضور یافت. دوازدهم مرداد ۱۳۶۵ (سال ششم جنگ تحمیلی) در منطقه مهران بر اثر اصابت ترکش به شکم مجروح شد و در بیمارستان سینای تهران در بیست سالگی خلعت شهادت پوشید. پیکرش دو روز بعد تشییع و ساعت ۱۲:۳۰ در گلزار شهدای شهرنکا دفن شد.


۱ - وصیتنامه شهید طاهرپور

[ویرایش]

به نام هستی بخشی که جان ها در اختیار و در قدرت اوست و می تواند تمام هستی های عالم امکان را یک آن بی آنی دیگر تبدیل کند و به نام معبود یکتاکه او را کمتر کسی است که شناخت و آن کسانی که شناختند شهدا بودند و بس که جان شیرین را قرین او کرده اند و اکنون در بهشت معلا بدیدارش شتافتند به نام خالق انسانها که انسان را آفرید و او را در میانه دور راه سعادت تو گمراهی قرار داده و خودش هم انسان را می طلبد برای سعادتش تا داخل شود انسان در بهشت اما این انسان است که راه گمراهی بر راه سعادت ترجیح داده و خودش را برای دوزخ می طلبد و به نام بی همتای که فضل و کرمش را نثار آزاد زیستن بشر و سعادتمند بودن بشر فرستاد رسولانی را برای هدایت گمراهان و ائمه را برای هدایت آنانی که راه گمراهی را پیش گرفته بودند و اکنون نائب امام زمان را فرستاد برای هدایت گمراهان و ائمه را برای هدایت آنانی که راه گمراهی را پیش گرفته بودند و اکنون نائب امام زمان را فرستاد برای نجات دادن انسانهای آزاده آفریده بود و او را در میانه دو راهی قرار داده بود که راه گمراهی را به پیش گرفته بودند تو برای آگاهی این عده از گمراهان و تبلیغ احکام مقدسه اسلامی و برای سعادت این گروه از انسانها ایشان را فرستادی اما با این حالت ما انسانهای ظالین صفت از این نعمت چشم پوشیده و همان راه نکبت و بدبختی را پیش گرفته ایم و به طرف روزی میرویم که آنروز روز حسرت و ندامت و روزی که پرده ها کنار می روند و اسرار گناه فاش میشود.

به نام مهربان ترین مهربانها که انسان را خلق کرده و برای آزادی و رفاه او نعمتهای فراوانی را در اختیار او گذاشته آفتاب را برای روشنایی و شب را حجاب و تمام قضا و قدر را برای آزاد زیستن بشر خلق کرده و اما ما قابل مصرف این نعمت نبودیم و از نعمتهایش چشم پوشیدیم و باز خودمان را از محبان خداوند می دانیم در صورتی این چنین که شعار میدهیم به این عمل نیست به شعر اکتفا کنیم. ای خدای رئوف و تنها تو انسان را در ناز و نعمت قرار دادی و خود نظاره گر شئونات انسان هستی و ما هم از این نعمتهای بی حد و عظیم و فراوان تو صرف نظر کردیم بی آنکه به نعمتهای تو بنگریم و خودمان را مطیع تو قرار دهیم و در مکان و زمانی که نیاز به واجبات امر شما باشد را انجام دهیم مثلا در این موقعیت حساس از جنگ و جامعه که نیاز به جبهه رفتن و خون دادن است و باید دنیا را طلاق بدهیم و بکارهایی که رضای تو در آن است را انجام دهیم کارمان را بر عکس اصل مطلب کردیم دنیای که می بایست طلاق بدهیم و روانه جبهه ها شویم اگر تا کنون دنیا برای ما ملعبه بود دائمی کردیم و فکر رفتن به جبهه نیستم و کاری هم به مقدمات جبهه که آن گرم نگه داشتن پشت جبهه باشد انجام نمی دهیم که این جان بی قابل ذات بی همتای شما چقدر ارزش کمترین چیزها را دارد که برای به خطر افتادن دینمان و مکتبمان که فعلاً نیاز به جان دادن است از آن طرف میکنیم به شعر اکتفا کنیم: جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم این متاعی است که هر بی سروپایی دارد وای خدائی که از هر بنده ای بزرگتری به ما رحم کن چون این نعمتها را در اختیار ما گذاشتی از نعمتهای رهبریت و از نعمتهای رزقیت گرفته و تا به شهادت اما ما حتی به یکی از اینها جامعه عمل نپوشیدیم نه آن که قدر و منزلت رهبر را دانستیم و نه آنکه از مخلوقات شکرگذار بودیم و نه آنکه به بی وصف ترین مرگ که آن شهادت باشد را پسندیدم و قائل به این هستیم که ما تابع فرمان خدا هستیم. ای خدای که بر آورنده نیاز در خواست کنندگانی ما به سوی تو آمدیم و تمام امید و آرزوی ما استوار شدن نظام مقدس اسلام در سرتاسر دنیای که اکنون در کفر و شرک غوطه ور شده است و جز ظلم و جنایت چیزی دیگر را در این که به دست جنایتکاران است دیده نمی شود. خواهان برقراری عدالت اسلامی در این دنیای با عظمت هستیم خدایا حسین مظلوم هم در حیاتش غریب بود و هم بعد از حیاتش مسلمین منتظرند تا به دیدار غریب حیات و موت بروند و از ایشان تقاضای شفیع شدن برای بخشش گناهانی که متحمل آن شده اند شود به شعر بنگریم. ره نجات حسین است و دوستی حسین / به سوی حق به جز از این طریق راهی نیست.

اکنون در این موقعیت از جنگ انسانها که خودشان را مسلمان میدانند به دو دسته اند یکی جبهه خواهانند و یکی هم کنج تاریکی نشینها و به اصطلاح مؤمن به امید و آرزوی و زن و بچه و خانه و کاشانه را رها نمودند و به سوی جبهه روی آوردند آنهائی که جبهه خواهانند ایشان نه تنها عاشق خدا هستند بلکه عاشق عاشقان خدا هستند اگر لحظه ای بنگری به احوال رئوف و مهربان اینان آنچنان مجذوب و مغلوب می شوی که در تصور به دیدار مولای خودشان امام زمان که جهان در انتظار عدالت اوست شتافتند خدایا ایشان که به عشق مرگمان باشیم. در پایان وصیتی چند به امت ایران دارم اول اینکه امام را تنها نگذارید و همیشه و در همه حال منتظر فرمان پیامبر گونه اش باشید و نگذارید ایرانمان کوفه دوران امام حسین گردد و باز هم حسین عصرمان از جماران ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین را با ندای دشمن کوبش ندا دهد اما یاری دهنده پیدا نشود. به پدر و مادرم شهادت فرزندشان را تبریک و تسلیت عرض مینمایم و این را افتخاری برای آنها می دانم هدیه که خداوند تبارک و تعالی به آنها داده بود را نگذاشتند وارد لجنزارهای پر از گناه و معصیت شود و او را براهی فرستادن که خداوند خواهان عزیزان است و از آنها در خواست بخشش و عفو می نماید از اینکه نتوانستم حتی که از طرف آنها برگردن من بود را ادا نمایم . برادران و خواهرانم توصیه می نمایم که در حفظ نظام اسلام و حفظ حجاب کوشا باشند. برادران میخواهم که مواظب خودشان باشند. از کلیه دوستان و آشنایان میخواهم که در آن رضای خداوند یکتا است و را انجام دهنده و خدای نکرده نافرمانی از خداوند مهربان نشود و از آنها میخواهم که جبهه را خالی نکنند و اگر آنها می خواهند فکر درباره جبهه نکنند راضی نیستم در مراسم عزاداری من شرکت کنند در پایان هدفم از رفتن به جبهه برای خدا و رضای آن معبود یکتا بشتابم و در آخر آرزوی سعادت و سلامت و عافیت و طول عمر برای کشی نجات احیاکننده شریعت آل محمد و امام خمینی را از خداوند قهار خواهانم در پایان آرزو دارم اگر می خواهم که شهید بشوم مفقودالاثر گردم و تمام اعضای بدنم را هدیه نثار خداوند نمایم و نباشد که خدای نکرده نصفی از بدنم را هدیه کنم ولی نصف دیگرش را برای خاک و مار و مورچه قرار دهم در خواست میکنم جنازه ام را آوردن درب تابوت را باز کنید ببینید که من از این دنیای فانی هجرت کردم به سوی معشوق والائی که دارم در حضور شما از شما دارم وداع میکنم هیچ چیز جز لباس مقدس بسیجی برتن ندارم و آنروزی هم که برای رسیدن به معشوق به جبهه روی آورده بودم بعضی ها خیال میکردند که برای حب دنیا می رود ولی این را بدانند که ما بهای دنیوی نداریم اما با دست برداریم از این دنیا می رویم. والسلام علیک و رحمته الله وبركاته خدا حافظ به امید دیدار در قیامت.






جعبه ابزار