حسینعلی ترکی هرچگانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ششم مهر ۱۳۲۷ در روســتاي
هرچگان از توابع
شهرستان شهرکرد به دنیا آمد. پدرش عبدالمناف، کشــاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایي درس خواند. سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب ســه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. ششــم بهمن ۱۳۶۰ با سمت فرمانده تیــپ علي بن ابیطالــب و فرمانده محور در
شوش بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شــهادت رسید. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش قرار دارد.
[ویرایش]
سردار حسین علی ترکی در سال ۱۳۲۷ در روستای
هرچگان از توابع شهرستان
شهرکرد چشم به جهان گشود. این سردار شهید دوران تحصیلات ابتدایی را در روستای خود به اتمام رسانیده و به علت نبودن دبیرستان در روستا برای ادامه تحصیل، به روستای همجوار یعنی روستای
نافچ رفتند و برای رسیدن به کلاس درس با دوچرخه رفت و آمد می کرد و مجبور بودند سختی ها و سرما و برف زمستانی را تحمل کنند و این وضعیت حدود یک سال ادامه یافت تا این که به علت مشکلات زیاد تحصیل را رها کرده، به کار پرداخته تا سال ۱۳۴۷ یعنی سن نوزده سالگی که به خدمت سربازی رفت. شهید ترکی می گوید: «در زمان سربازی فهمیدم که چقدر ظلم و خیانت در این کشور وجود دارد. مستشاران آمریکایی بر تمام مال و ناموس کشور ما مسلط شده اند. از این جا به عمق جنایات حکومت پهلوی پی برد. پس از اتمام خدمت سربازی در
سازمان برنامه و بودجه کل کشور در تهران مشغول به کار و همزمان مشغول ادامه تحصیل نیز بودند که دوران دبیرستان قدیم را در تهران به پایان می رساند وی در سال ۱۳۴۵ استعفا کرده و به زادگاهش روستای هرچگان باز می گردد. پس از مدتی اتوبوسی خریده و مشغول حمل کارگران در مسیر هرچگان
ذوب آهن اصفهان می شوند و این کار تا سال ۵۷ ادامه می یابد و در این مدت چند پل و یک مدرسه راهنمایی برای روستای خود احداث کردند و حتی اتوبوس خود را فروخت و خرج کارهای عمرانی روستا نمود.
[ویرایش]
پس از پیروزی انقلاب، شهید ترکی وارد
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می شوند و برای امنیت روستا کمیته های گشتی تشکیل داده بودند. پس از تجاوز
رژیم بعث عراق به میهن اسلامی استان را ترک کرده و به جبهه
شوش اعزام شدند. ایشان در طی یک سالی که در منطقه عملیاتی شوش بودند، فرماندهی آن منطقه را بر عهده داشتند و در طی این یک سال سه مرتبه زخمی شدند که در مرتبه اول بعد از معالجه پس از ۱۰ روز به جبهه باز گشتند. بار دوم پای ایشان مورد اصابت ترکش
خمپاره قرار گرفت و با این وجود پس از دو روز بدون معالجه کافی به جبهه بازگشتند و در مرتبه سوم بر اثر ترکش خمپاره از ناحیه پاها و سینه زخمی شده بودند و یک ترکش خمپاره در قفسه سینه ایشان قرار داشت که بیرون آوردن آن غیر ممکن بود و پس از یک هفته کمی بهتر شدند. در حالی که فرزند ایشان روح الله در بیمارستان بستری بود و علیرغم اصرار خانواده که فرزندت بیمار است بمانید تا ایشان را برای معالجه به
تهران یا
اصفهان ببریم، بیمارستان را ترک کرده و عازم جبهه شدند. ایشان همیشه با خونسردی تمام می گفتند: «جبهه به من احتياج دارد و علاقه شدیدی به جبهه داشتند. سه روز از رفتن ایشان به جبهه می گذشت که فرزندش در بیمارستان جان سپرد. شهید ترکی یکی از افراد مورد اعتماد تمامی اهالی روستا بود و خدمات آشکار و پنهان زیادی را از خود ارائه دادند. شهید ترکی در سال ۵۰ ازدواج نمود و از این وصلت سه فرزند دختر به یادگار گذاشته است
[ویرایش]
شهید ترکی در حالی که فرماندهی یکی از محورهای شوش را بر عهده داشتند و پس از دلاوری ها و رشادت هایی که از خود به جای گذاشته بودند، بالأخره در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۳ بر اثر ترکش خمپاره که بر تمام بدن ایشان بخصوص به سرش اصابت کرده بود، زخمی شده که پس از نیم ساعت ایشان را به بیمارستان در جبهه شوش منتقل کردند، که بر اثر خونریزی شدید، در همان بیمارستان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. شهید ترکی در جبهه شوش منشا خدمات و دلاوری های بسیار بوده است . یک سال در جبهه شوش با مسئولیت فرماندهی محور این جبهه مشغول خدمت شد و پس از آن به شهرکرد برگشت تا فرماندهی عملیات سپاه را در این استان به عهده بگیرد. او همزمان گوینده رادیویی برنامه های سپاه در استان نیز بود. اما تمام این تلاش ها او را قانع نمی کرد و دوباره به جبهه برگشت و سه بار مجروح شد. او در جبهه فقط فرماندهی نمی کرد، در کنار جنگ با دشمن به تربیت نیرو و تربیت کادر قوی از نیروهای رزمنده نیز می پرداخت. آموزش جرأت و جسارت به نیروها علاوه بر آموزش نظامی، از جمله کارهای شهید ترکی در جبهه است.
[ویرایش]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ ﴿۴﴾ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾
برادر عزیزم! در هیچ مقطع زمانی افرادی این چنین عاشقانه نبوده که وظیفه اصلی انسانیت را باز شناخته و همچون بلبلان در جستجوی گلستانی باشند که امروز ما می بینیم. جوانان در اشتیاق شمع وجود اسلام عالم افروز می سوزند و جان تسلیم می کنند. ان شاء الله که همه ما در راهش، آن سعادت نهایی را پیدا نماییم. شما را به خدا قسم می دهم که در شناخت وظیفه تان، قصور و در انجام آن کاهل و در ایثار گذشت بی دریغ مباشيد.
مردم،
خمینی بت شکن بسی خون دل خورده است. زحمات بسیار ارزند به پای این انقلاب کشیده و همان طور که می دانید، این انقلاب جوانان بسیاری از ما گرفته است همه شهدا از صدر اسلام تا قیام
امام زمان . شما را قسم می دهم که امام را در هیج شرایطی تنها نگذارید و مصلحت را فدای حق کنید که حق باقی است و مصلحت زودگذر و از زبان من به همه برادران بفرمایید که ای شمایی که لحظه لحظه های عمرتان در سند اعمالتان ضبط می گردد ، به شما هشدار می دهم که دست از بعضی از افکارتان بردارید و زیاد خود را فهمیده ندانید و برادران پاک و بی ریایی که در خدمت اسلام هستند را نرنجانید. شما می توانید به جای ترک کردن آنها، آنان را بسازید که از قول ائمه اطهار اگر یک کلام به بی بیاموزید، من یک عمر بنده شما شده ام و شما این کار را انجام بدهید و عزیزان ما را نرنجانید که خدا راضی نمی شود. رفتارتان با برادران خویش شایسته باشد، که اخلاق حسنه، از صفات نیک بشریت است در هر جریانی که قرار گرفتید، فقط توجه شما به خدا باشد و کاری را انجام دهید که خدا راضی شود نه هیچ کس دیگر.
می گویند که باید سواد بیاموزیم و در این مورد تاکید می کنند، آیا از خود هیچ پرسیده اید که چرا سواد بیاموزیم یا علم های مختلف فرا بگیریم؟ آیا هیچ پرسیده اید که چرا؟ اما من تصور می کنم همان شخصی که فراگرفتن سواد، و دنبال علم رفتن های این چنانی، تمام صفات و اخلاق و خصلت و معانی ذات پروردگار را شناخت و انسان الگو برای ما و فرد لایق وحی برای خدا گردد و بنای یک دین حق و بزرگ ترین روش ها و پدیده انسانی را به بشریت به ارمغان آورد و نیک بدانید که انسان به سواد آموزی و علم های گوناگون فراگیری نمی تواند فقط در راه الله و بندگی خدا به مرتبه عالی برسد. بنا به گفته امام عزیز و بزرگوارمان ممکن است با اندک آگاهی، یک انسان با تزکیه نفس، به عالی ترین مقام بشریت دست یابد و بنده عزیزی برای خدا باشد . قرآن خواندن و روح آن را فهمیدن از یاد همگان نرود، محتاج دعاییم
والسلام علیکم و رحمة الله و بركاته / حسین علی ترکی