یازده بهمن ۱۳۴۹، در روستای ماکران از توابع شهرستان میاندورود دیده به جهان گشود. فرزند سوم خانواده بود. مادرش گوهر مسکینکلائی و پدرش حسینجان نام داشت. در کودکی مادرش را از دست داد. پنجم ابتدایی را در دبستان رازی (قدیم) روستای تازهآبادکلا خواند. مکانیک موتور سیکلت بود. مجرد بود. به عنوان بسیجی از لشکر ۲۵ کربلا در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی ۱۳۶۵ (سال هفتم جنگ تحمیلی) در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج، خمپارهای کنار ایشان و شهید محمدعلی نیکخو منفجر شد و به شهادت رسیدند. وی در شانزده سالگی خلعت شهادت پوشید. چهاردهم بهمن ۱۳۶۵ پیکرش را تشییع و در گلزار شهدای تازهآباد دفن کردند. ۱ - وصیتنامه شهید ییلاقی[ویرایش]با درود و سلام به مهدی موعود و نائب بر حقش امام عزیز و شهدای عزیزمان و مجروحین و معلولین و شما امت حزب الله و پدر و برادر عزیزم. پدر عزیزم اولا باید مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهید چون در مرحله اول باید پدر و مادر از آدم راضی باشند. لکن خدا حافظی نکرده ام چون عزیز تو بوده ام میگفتم شاید مانع رفتن من شوی دیگر شما را نگفتم لیکن اگر سعادت شهادت داشتم مرا عفو کنید. برادر عزیزم این سومین بار است که به جبهه میروم و سومین وصیتنامه را مینویسم بار سعادت شهادت پیدا کنم و دیگر وصیت نامه من پاره نگردد و به آرزوی خودم برسم. هم چنین از تمام هم محلی ها و فامیلانن خواهانم که اگر بدی کرده ام مرا ببخشند و اگر هر طلبی از من دارند از برادرم بگیرند و اگر کسی به من بدهکار است من میبخشم . در پایان سفارش اکید من به برادرم این است که مرا بغل قبر مادرم دفن بکند. در آخر وصیت نامه ام که یادگارم می ماند بصورت يك برادر كوچك به تمام مردم سفارش کنم ببینید بخاطر اسلام چه بلاها به سر پیغمبر آمده بخاطر اسلام چه بلاها به سر امامان و بزرگان دین آمده و حالا دارد به سر ما مسلمین میآید این سفارش مرا که برادر کوچکتان هستم این است که رهبر را پشتیبان باشید تا اسلام زیر چکمه یهود پایمال نشود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی ( عج) خمینی را نگهدار ردههای این صفحه : شهدای بسیجی (شهرستان نکا) | شهدای روستای تازه آباد | شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات کربلای پنج (استان مازندران)
|