• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیدعلی اصغر آب برین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سیدعلی اصغر آب برین
Sayed_Ali_Asghar_Abbarin
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۴۸/۰۳/۰۱ میانگله
تحصیلات دیپلم علوم تجربی
وضعیت تاهل مجرد
نوع عضویت بسیجی / ل ۲۵ کربلا
تخصص بیسیم چی
شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۱۴ شلمچه
محل دفن گلزار شهدای میانگله

اول خرداد ۱۳۴۸، در روستای میانگله از توابع شهرستان نکا به دنیا آمد. فرزند ششم خانواده بود. پدرش سیدعلی، کشاورزی می کرد و مادرش سیده بتول بی قید نام داشت. تحصیلات را در مقطع دیپلم تجربی در دبیرستان هفده شهریور نکا با موفقیت پایان رساند. مجرد بود. به عنوان بسیجی از لشکر ۲۵ کربلا، رسته مخابرات و با تخصص بیسیم چی در جبهه حضور یافت. چهاردهم اسفند ۱۳۶۵ (سال هفتم جنگ تحمیلی) در منطقه شلمچه و در عملیات تکمیلی کربلای پنج در هفده سالگی خلعت شهادت پوشید. پیکرش مدتی در منطقه جا ماند و پس از تفحص، بیست و چهارم فروردین ۱۳۶۶ تشییع شد و در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.

فهرست مندرجات

۱ - وصیتنامه

۱ - وصیتنامه

[ویرایش]

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آیه ۱۶۹ سوره آل عمران)
ای ملت مسلمان ایران دست به دعا برداشته و از خداوند بخواهید که از عمر ما کم کرده و به عمر این خورشید تابان پیر جماران و رهبر عزیزمان امام خمینی بیفزاید. و زیان را از دین ما رفع کرده و بر دنیایمان مقرر گرداند، که زیان دنیا از بین رفتنی است و چندان اهمیت ندارد اما زیان آخرت طولانی و باقی است. من دراین زمان پا درمیدان حق می گذارم که بار اول به آرزوی خودم که شهادت باشد نرسیدم و حالا دومین مرتبه می روم تا اینکه جوابگوی هل من ناصر ینصرنی حسین زمان باشم ، می روم به خاطر دینم، مذهبم چونکه رفتن را وظیفه شرعی و دینی خودم می دانم. می روم تا اینکه به منافقین و دشمنان بگویم که یازده اماممان را کشتید و یاران امام همچون دکتر شهید بهشتی ۷۲ تن از یاران امام را در اول انقلاب شهید کردید. و یا اینکه چند شهید محراب برای انقلاب بجا گذاشتید و گناه آنها چه بوده است جز حقگویی و افشای اعمال ناشایسته شما،و شما جز جنایت و خفت و خواری به ارمغان نیاورده اید.

ای امت اسلام ، اتحاد و همبستگی خود را هرچه بیشتر کرده و بدانید که تنها راه سعادت همین است، و به ... بگوئید که برادرانی که به جنگ می روند به خاطر پول یا نمره قبولی گرفتن نمی روند بلکه می روند بخاطر حقانیت اسلام، و بگوئید که چگونه برادران را با چه جنایت فجیع به شهادت می رسانند که اینها همه را تحمل می کنند.فقط به خاطر پایداری اسلام و اگر شما راست می گوئید چرا خودتان یک مدت کوتاه نمی روید و آن اعمال ناشایسته دشمن را مشاهده نمی کنید.

پدرو مادرم:از احسان و نیکویی تان تشکر می کنم و از خدا می خواهم که در برابر زحمت تربیت من به شما جزای خیر و صبر عطا فرماید و اگر کوتاهی نسبت به شما کردم مرا ببخشید و از زحماتی که برای پرورشم از زمان کودکی تا بحال متحمل شدید سپاسگداری می کنم. و بدانید اگر لیاقت کشته شدن در راه خدا را داشتم و شهادت مورد قبول حق واقع شد شفاعت شما را از درگاه خداوند خواهم کرد و از اینکه شهید شدم گریه زاری نکنید که موجب شاد شدن دشمنان شما و از همه بالاتر دشمنان اسلام شود و من می دانم از دست دادن جوانی که ۱۷ سال برای او زحمت کشیدید تا اینکه در پیری عصای دست شما باشد ولی رفت، اینکه برای کی رفت؟ و اگرهم می خواهید گریه کنید در کنج اتاق جائیکه دشمنانتان نیست گریه و زاری کنید و ناله و زاری هم برای قاسم تازه داماد باشد که اصلا پدر نداشت ولی من پدر دارم و از پدرم می خواهم بعد از شهادتم در خانه ننشیند و گریه و زاری نکند، برود سلاحم را در دست بگیرد و مبارزه کند تا اینکه هدفمان که پیروزی است و درعوض کربلا را زیارت کند و به حسین بگوید فرزندم عاشق راه تو بود و قبل از رسیدن به حَرَمَت مزدوران او را به شهادت رساندند و نگهداشتن پیش قبر تو آید.

و ای خواهرانم چیزی از شما بعد شهادتم نمی خواهم فقط این را می خواهم مثل زینب کبری که در صحرای نینوا که شاهد ایثارگری برادر بود و تمام سختی ها را تحمل کرد اما همچون کوهی تسخیر ناپذیر مقاومت کرد شما هم مقاوم باشد و حجاب اسلامی را رعایت کنید و به فرزندانتان درس ایثارگری و حماسه گری را بیاموزید تا اینکه یاران حق افزونتر گردند و یاران کفر کمتر. چگونه ممکن است من در گوشه ای از اتاق بنشینم و نظاره گر این جنایت های دژخیمان رژیم صدام که به سرزمین عزیزم و خاک آبا و اجدادم تجاوز کرده باشم که در هر روز در شهر و روستا گلهایی از گلستان را سر برند و پدران و مادران و فرزندان را داغدیده می کنند. ... و من افتخار می کنم که تمام زندگیم را در یک خانواده مسلمان و یاری گر انقلاب سپری کردم و به حقیقت به عقاید خویش ایمان دارم که زندگی پاک و ایمان و سربلندی را به میدان آورده ام تا شما بردگان ستمکاری که به نفع ارباب های خودتان امریکا _ شوروی جوانان ما را قربانی می کنید، و یا اینکه مرا هم بکشید شکست نمی خورم ، چونکه به وظایف دینم عمل کردم و کشته شدم و یا اینکه یک دشمن را بکشم، چونکه یگانه منجی بشریت و این خالقم می فرماید : اگر مومنی بکشد پیروز است و اگر هم کشته شود پیروز است. پس من می جنگم یا پیروزی یا شهادت...

و در آخر اگر کسی از من طلب کار است بیاید از پدرم مقدار طلب کاری را دریافت کند و از تمامی همسایگان خودم می خوام که مرا ببخشند که همسایه خوبی برای آنها نبودم. و از دوستان خوبم می خواهم که مرا فراموش نکنند و همیشه به یادم باشند که در جهان آخرت در یاد آنها خواهم بود. والسلام. به امید روزی که بیت المقدس این قبلگاه عالم از دست صهیونیسم آزاد شود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. تنها خواهشم از شما این است که یک کلام از سخنانم را کم یا زیاد نکنید اگر کم یا زیاد کنید در دنیا و آخرت باید جوابگو باشید






جعبه ابزار