یکم اردیبهشت ۱۳۴۸، در روستای نیمچاه از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. مادرش رقیه محمدیسیاوشی و پدرش علیاصغر نام داشت. سوم راهنمایی را در مدرسه طوسی نکا خواند. مجرد بود. به عنوان پاسدار، در لشکر ۲۵ کربلا، رسته مخابرات به اسلام خدمت کرد. سوم اردیبهشت ۱۳۶۷ (سال هشتم جنگ تحمیلی) در منطقه بیاره عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و بدن در نوزده سالگی خلعت شهادت پوشید. یازدهم اردیبهشت ۱۳۶۷، پیکرش به همراه شهیدان محمدرضا زعفری و قاسمعلی ستوکش در شهر نکا تشییع و در امامزاده علی اکبر سیاوشکلا دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید واحدیان[ویرایش]با عرض ادب و درود فراوان بر مهدی موعود منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی و شهدای به خون خفته صدر اسلام و شهدای جنگ تحمیلی و خانواده معظم شهدا اسرا ،مفقودین ،جانبازان انقلاب و جنگ. لحظات عمر همچون گرد باد از راه رسیده می گذرد و تا تاریخ ورق می خورد،چهره ها نمایان میشود و راهیان طریق نور همچون تک سوارانی سبک بال با سرعتی عجیب در شتافتن به سوی معشوق دنیا را می نوردند. لذایذ دنیوی را در هم می پیچند تا غرق در نور نه خود نور شوند بلکه همانند نور به عرصۀ پیکار نبرد حق علیه باطل روند و شادمان شهادت را در آغوش گیرند . رزمنده با درک و دریافتی روشن و مستقیم وریشه بسته در ایمان و یقین برای ادای دین و انجام ضروری ترین و مبرم ترین تکالیف و وظایف به حرکت در آمده است. برهان بیدار خود و شعله ور در نور گرمای عشقی بزرگ را پاس میدارد و در عمق گمنامی میرود تا لیاقت و شایستگی عاشق بودن را با تمامی وجود به محک تجربه زند و از آن پس در تمامی جهان با سر افرازی به چشم چهره خود بنگرد،داوطلبانه به پشتوانه برانگیزاننده و شعوری ژرف و زلال هویت خود را می پاید و در تداوم راهی که آگاهانه برگزیده به خیل پر نشاط رزمندگان و یاران حق پیوسته وراه به سوی دیار عاشقان می جوید لحظه های وداع و خداحافظی با همسر و فرزند در ذهن و بعد سفارش ها و حرفهای ساده ونگاهائی که جای هر کلام و پیام را میگیرد و با درخششی نیرومند بی هیچ ادا و اصولی از یگانگی و همدلی و هم نوائی دو دوست و دو همراه و همراز زندگی برای امروز و فردا و فرداها سخن می سرایند و او در میان بدرقه ای گرم و خوش و صمیمی در میان هاله ای از دعا همراه و همگام یاران و برادران به حرکت در می آید. او این دلیل متواضع که خود را در میان هزاران هم رزم و برادر ایمانی چونان قطره ای می بیند در دریا و پیوسته همچون دریا با موجهای پر خروش با حضور قلب در ساده ترین و شفاف ترین عبادات از خدا طلب توفیق می کند برای خود نمی خواهد طلب او ، طلب هزاران زن و مرد می باشد ،خواست او پیروزی اسلام پیروزی مسلمین ،تداوم انقلاب اسلامی ،استقلال و سر بلندی و آزادی میهن اسلامی ایران دیدگاهی است که در پی یافتن به حال و فرصت برای پالایش جان خود به عنوان به یک مرد مسلمان تعهد را شناخته و خود را باز یافته است همراه با انقلاب با صبر و شأنت و وفاداری پیش آمده و به سهم خود از هیچ کوششی در راه انقلاب اسلامی دیر گاهی است که همراه با انقلاب رشد یافته و با تلاشی سزاوار به درک ذات حرکتها و تقلاهای بشری در راستای تبدیل جهان به مکانی برای آزاد و آزاده زیستن پی برده است. او حالا براین وقوف رسیده که جهان نباید جولانگاه شر و فساد و تباهی و بیهودگی باشد و نیک میداند که جهان خواران و قدرتهای بزرگ استکباری و سلطه طلبان بنابر سرشت خود از بیداری و قیام و حق طلبی ملّتها می هراسند و در دشمنی آشتی ناپذیر با استقلال و آزادی کشورها و ملّتهای جهان سوم به کثیف ترین و رذیلانه ترین حربها و شیوه ها متوسل می شوند. او به یمن انقلاب اسلامی به شناخت رسیده که قدرتهای بزرگ در ادامه غارتگری و تبهکاری خود سالیان سال بر کشور و سر زمینهای او سلطه مستقیم و غیر مستقیم داشته اند و با پیروزی خونبار انقلاب اسلامی ناچار شده اند بساط و آلات چپاول رااز اینجا جمع کنند و بگریزند و به وضوح و روشنی می بیند و می داند آمریکای جهان خوار ،آمریکای سیلی خورده از اسلام و انقلاب اسلامی و مردم مسلمان ایران برای شکستن انقلاب اسلامی از هیچ توطئه و طرح کثیفی رویگردان نبوده و نیست. او آگاه است که آمریکا و رژیم صهیونیستی ، عراق را به یورش وحشیانه و تجاوز به میهن اسلامی ایران بر افراخته است. او میبیند و می داند که حالا در وضع و شرایطی که ارتش وحشی رژیم جنگ افروز عراق در سراشیبی اضمحلال قرار گرفته و رژیم صهیونیستی بغداد در آستانه فروپاشی است. آمریکای جنایتکار آشکارا به حمایت صدام دست نشانده آمده و از صلح سخن می گوید ،او آگاه است و می داند که مردم مسلمان این سرزمین الهی تا رسیدن به پیروزی نهائی و فتح کامل و فروپاشی رژیم صهیونیستی بغداد و سوزانده شدن ریشه فتنه ،تدوام جنگ و دفاع مقدس را حق مسلم خود می داند با این درک و دریافت و شناخت است ما و صدها هزار همرزم دلیر و سلحشور ،با تمامی توان با جسم و جان به رزمگاه می شتابند باور کنیم و به یاد داشته باشیم که إن شاءالله با نوید فتح نهائی از سوزانده شدن ریشه فتنه و فروپاشی قریب الوقوع رژیم پلید و ضد بشری و تبهکار بغداد خبر خواهند آورد. خدایا با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان برویم و بر پیمان خود همچنان استوار مانده ایم. خدایا هیاهوی بهشت را می بینم چه غوغائی!حسین به پیشواز یارانش آمده،چه صحنه ای فرشتگان ندا دهند که همرزمان ابراهیم همراهان موسی همدستان عیسی همکیشان محمد هم سنگران علی،هم فکران حسین،همگامان خمینی،از سنگر کربلا آمده اند،چه شکوهی! خدایا هر چه توانم بود در راهت دادم ،ای کاش صدها جان داشتم در راهت می دادم .خداوندا،بهترین آرزوی من بود که شهید شوم و تورا سپاس و تو را سپاسگزارم شهادت را نصیبم کردی خیلی خوشحالم که به همرزمانم می پیوندم. چند وصیت به پدرو مادرم، مادرم ،هیچ وقت از شهادت من ناراحت نشوید.برای مظلومیت حسین علیه السلام گریه کنید که دشمنان ناجوانمردانه او را به شهادت رساندند. برای معصومیت طفل شیر خواره امام حسین علی اصغر گریه کنید.سعی کنید مجلس ترحیم را کم تشریفاتی برگزار کنید. پدرم ،مادرم ببخشید که پسر خوبی برای شما نبودم و زحمتهای طاقت فرسای شما را جبران نکردم اما چه کنم که رسالت پایدارم حکم میکرد که در راه دین خدا و فضیلت اسلام بجنگ برویم و حرکتم در راه خدا باشد.ناراحت نباشید چون امانت خدا را پس داده اید و خوشحال باشید که فرزند شما در راه خدا جنگید و شهید شد. هم محلی ها مرا عفو کنید و ببخشید که یک هم محلی خوبی برای شما نبودم.مجلس شهدا را بهتر و با شکوه تر برگزار کنید.در مراسم دعای کمیل بیشتر شرکت کنید.برای رزمندگان اسلام آرزوی توفیق و موفقیت از خداوند طلب کنید.اگر مفقود شدم بگذارید مهدی دفنم کند،در غیر این صورت مرا در مزار حضرت امام زاده علی اکبر ،محل در کنار دیگر شهدا دفنم کنید. برادرانم وقت تنگ است سلاح بزمین افتاده ام را برگیر و بر دشمن بتازید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار |