بيست و يکم مرداد ۱۳۴۰ ، در روستای هاویان از توابع شهرستان دهلران چشم به جهان گشود. پدرش تيپه و مادرش نرگس نام داشت. همزمان با شکل گیری تظاهرات های مردمی بر ضد رژیم پهلوی، در حالی که در مقطع دبیرستان در حال تحصیل بود به توزیع اعلامیه ها و عکس امام خمینی پرداخت. باوجود مشکلات فراوان در حین جنگ تحمیلی به ادامه تحصیل پرداخت و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۰ به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید و در مناطق مختلفی چون شلمچه، خرمشهر و مندلی خدمت نمود و پس از شانزده ماه حضور در جبهه های نبرد مجروح گردید. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب يک دختر شد. کارمند اداره صنایع و معادن استان ایلام شد و به عنوان مدیر شعبه دهلران مأموریت بازسازی دهلران را بر عهده گرفت. دهم اسفند ۱۳۶۲ در بمباران هوایی بر اثر اصابت ترکش به پهلو و سینه، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مزار این شهید گرانقدر در جوار مرقد مطهر امام زاده سید اکبر علیه السلام قرار دارد. ۱ - خاطره ای از شهید شیخی[ویرایش]بامداد روز سوم خرداد ۱۳۶۱ بود من و غلام بازدار نگهبان پاس آخر بودیم دشمن شب تلاش می کرد که خاکریز را دوباره بگیرد اما توانایی پاتک نداشت . صبح زود من و غلام برای شناسایی منطقه جلو رفتیم. بوی جنازه ها همراه با گرد و غبار به استقبال ما آمدند . خمپاره، توپ، تیربار ، کلاش بی صبرانه می نواختند. هوا روشن و منورها آن را روشن تر می ساختند در میان سنگرها و کنار خاکریز ها پیش می رفتیم یکباره باران تیر مستقیم بر رویمان سرازیر شد جان پناهی یافتیم چند دقیقه زمین گیر شدیم. دوباره خیز برداشتیم . ناگهان دشمن ما را دید به خیال آن که ما می خواهیم تسلیم شویم از تیر مستقیم خودداری کردند و ما را صدا زدند تعل تعل (بیایید بیایید) ما برای زنده ماندن حدود پنجاه قدمی را راه رفتیم که آنها مطمئن شوند ما می خواهیم تسلیم شویم به کانالی رسیدیم فوراً خودمان را پنهان کردیم و از میان سنگر ها با خیز چند ثانیه ای خودمان را به پشت خاکریز به طرف نیروهای خودی رساندیم. دوباره شروع به تیراندازی کردند و جای اول مان را به آتش کشیدند اما دست خدا ما را از میان آتش بیرون آورد . ردههای این صفحه : شهدای استان ایلام
|