پنجم تیر ۱۳۴۲، در روستای زرندینعلیا از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. هفتمین فرزند خانواده بود. مادرش خیرالنسا صابری و پدرش سیدتقی نام داشت. ابتدایی را در دبستان زادگاهش خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج نمود و صاحب یک فرزندِ دختر (سیده فاطمه) شد که هنگام شهادت پدر به دنیا نیامده بود. عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا، رسته مهندسی و با تخصص تخریبچی به اسلام خدمت کرد. بیست و دوم اسفند ۱۳۶۳ (سال پنجم جنگ تحمیلی) در منطقه هورالعظیم در عملیات بدر، در بیست و یک سالگی به شهادت رسید. پیکرش در منطقه جا ماند و مفقودالاثر شد. چهاردهم اسفند ۱۳۷۳ به همراه شهیدان احمدزینعلی و سیدعلی حسینی تفتخرمی تشییع در زادگاهش زرندین آرام گرفت. ۱ - وصیتنامه شهید هاشم زاده[ویرایش]چون وصیتنامه امری است که هر مؤمن باید چند کلمه ای را به عنوان وصیت نامه داشته باشد، لذا من بر خود واجب دانسته که چند کلمه ای را به این عنوان بنویسم بار پروردگارا از اینکه منت گذارده بر این بنده حقیر و روسیاه مرا از منجلاب پستی ها نجات داده و موفقم کرده که بتوانم در جمع افرادی قرار بگیرم که جز در راه تو و به خاطر تو و رضای تو قدم بر نداشته و مانند کوهی استوار همچون مولا و آقای خود حسین بن علی در مقابل دشمنان دین و قرآن ایستادگی کرده و زن مال و منال و مقام خود گذشته و در راه تو قدم برداشته و جانشان را بر طبق اخلاص فدا نمودند بار پروردگارا، اگر چه میدانم که روسیاه و گناه کارم ولی باز درگه فضل و کرم وجود تو مرا امیدوار ساخت که، در جمع افرادی باشم که تمام امید مملکت چشم به آنه دوخته و تمام دعای پیران و جوانان و زنان و مردان به خصوص یتیمانی که همیشه چشم انتظارند که از برای این یاران باوفای امام حسین و فرزندان خمینی کبیر است قرار دادی. بار پروردگارا، لطف و بخشش تو بود که شامل این حقیر شده که بتوانم نام رزمنده را داشته باشم لذا پروردگارا، حقیرانه و خالصانه از تو میخواهم که مرا به کاری و اداری که رضای تو در آن است و از کارهائی که موجب خشم و غضب تو گردد و مرا دور بدار پروردگارا تا کنون که عمرم را بیهوده گذرانده و نتوانستم قدم خیری را برداشته تا که طلب شهادت کنم ولی چنانچه با فضل و کرمت بخواهی مرا ببخش و شهادت را نصیب این حقیر بگردان بار پروردگارا، گناهان این بنده روسیاه را ببخش چراکه بنده خوبی نبوده و آن طور که باید فرمان میروم وظایف را انجام میدادم خوب عمل نکردم و از تو می خواهم که این بنده ناچیز را ببخشی. آمین یا رب العالمین. چند کلمه ای برای پدر و مادرم : تو ای پدر و مادر میدانم فرزند خوبی برایتان نبودم و شما زحمت های زیادی برای من کشیده اید و خون دل خورده اید، تا مرا بزرگ کرده اید و من نتوانسته ام زحمتها و خوبیهای شما را جبران کنم امیدوارم مرا از بزرگیتان ببخشید. در ضمن اگر خدا خواست و شهادت را نصيب من کرد گریه و زاری نکنید که خدای نکرده موجب خوشحالی دشمنان اسلام شود و شما باید افتخار و شکر خدا کنید که همچنین فرزندی داشته و او را در راه خدا هدیه کردید، و در مقابل سختیها و مصیبتها صبر و مقاومت داشته باشید از شما میخواهم در مرگ من سیاه نپوشید چون شهید زنده است و به مردم تبریک بگویید و همیشه به یاد خدا باشید و دعا برای امام و پیروزی رزمندگان را فراموش نکنید و ای برادرانم از شما میخواهم که عزیز را تنها نگذارید و اسلحه ای که از دستم افتاد بردارید و با دشمنان مقابله کنید و هیچوقت جبهه ها را ترک نکنید و از شما میخواهم هر چه بدی از من دیده اید از بزرگیتان مرا ببخشید و ای خواهرانم زینب وار در مقابل دشمنان اسلام بایستید و در مرگ من گریه و زاری نکنید که مبادا موجب خوشحالی دشمنان اسلام شود حجابتان را حفظ کنید که همین حجاب داشتن شما مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام می باشد. مسئولیت سنگینی بر دوش همه ما است و تمام مستضعفین چشم انتظار شما امت شهید پرور دوختند. در ضمن از شما برادران هم محلی ام میخواهم حتماً به جبهه بروید و هرگز جبهه ها را خالی نگذارید، و از تمام برادران و خواهران میخواهم اگر از من بدی دیده اید مرا ببخشید. والسلام عليكم و رحمت الله وبركاته. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ردههای این صفحه : شهدای پاسدار (شهرستان نکا) | شهدای تفحص شده (نکا) | شهدای روستای زرندین علیا | شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات بدر (استان مازندران)
|