مرجع تقلید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مجتهد جامع الشرایطی که شیعیان در موضوعات دینی از او پیروی کنند، مرجع تقلید نامیده میشود.
تقلید به معنای پیروی کردن است و در اینجا به پیروی از مجتهدی گویند که احکام خداوند را از میان آیات و روایات استخراج کرده در اختیار مردم قرار میدهد. در میان مسلمانان، اهل سنت پس از علمای چهارگانه خود یعنی شافعی، ابن حنبل، حنفیه و ابن مالک، اجتهاد در احکام را جایز ندانسته تقریبا جملگی از همانان تقلید می کنند. اما در مقابل، شیعیان، اجتهاد و دستیابی به احکام را با توجه به بروز مسائل جدید، جایز می دانند. از این رو پس از آغاز دوره غیبت کبرای امام عصر عجل الله ، عالمان دینی وظیفه هدایت مردم را بر عهده گرفتند. چه آنان با استناد به ایاتی از قران کریم در این راه گام برداشتند که خداوند فرمود چون همه مؤمنان نمی توانند برای فراگیری دانش دین حرکت کنند، پس از هر طایفه گروهی بدین کار اقدام کنند...
سوره توبه آیه ۱۲۲ و نیز «... بپرسید از اهل کتاب اگر شما نمیدانید»
سوره نحل آیه ۴۳ و فرامین امامان معصوم در اهمیت و فراگیری علوم دینی و عرضه آن به مردم. از جمله فرموده امام حسن عسکری علیه السلام مبنی بر اینکه عالمان، پرهیزکار و حافظ دین خداوندند. پس بر عموم مردم است که از آنان پیروی کنند.
برابر آموزه های دینی، مراجع تقلید که باید واجد شرایطی از جمله عدالت و تسلط بر احکام فقهی باشند، سه وظیفه عمده بر دوش دارند: هدایت و ارشاد مردم در امور جاری و راهنمایی آنان بویژه با پاسخ به پرسشهای مردم در مسائل روز، دیگری حفظ دین از خطراتی که به سست شدن پایه های دینی و اعتقادی | مردم می انجامد و سوم حراست از ارزشهای انسانی در جامعه با توجه به وضعیت زندگی مردم و رسیدگی به مشکلات اجتماعی و فرهنگی آنان.
مرجعیت دینی در مذهب شیعه دوران پرتلاطمی را تاکنون پشت سر گذاشته است. تا یکی _ دو قرن اخیر که گستره و تنوع وسایل ارتباطی در پایین ترین سطح خود قرار داشت، مرجعیت عمدتا منطقه ای و محدود به بخش های کوچک می شد و مردم هر منطقه مسائل شرعی خود را از عالمان همان منطقه جویا می شدند، اما با گسترش امکانات ارتباطی نظیر توسعه حمل و نقل،
تلگراف و تلفن و دستگاه های تبلیغاتی چون
روزنامه و
رادیو ، کم کم موضوع تقلید از مراجع بزرگ قوت گرفت و دوره مرجعیت عام مطرح شد. در جهان تشیع، دامنه فراگیری مرجعیت برخی چنان گسترده شد که تقریبا در دوره ای، تنها مرجع وقت به شمار می رفتند. از میان آنان می توان به آخوند
ملامحمد کاظم خراسانی ،
سیدمحمدکاظم یزدی ،
سیدابوالحسن اصفهانی و
سیدحسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد.
نهاد مرجعیت شیعه عمدتا در عراق بویژه در شهرهای نجف، حله و کربلا در ایران در شهرهای اصفهان و قم و در سوریه و لبنان متمرکز بود و در دوران اخیر از دوره صفویه که مذهب تشیع در ایران رسمیت یافت، نهاد مرجعیت در کنار حکومت، قدرتی بزرگ و با نفوذ بود و پشتوانه ای محکم و پناهگاهی مطمئن برای مردم به شمار میرفت. اما در دوره هایی به دلیل ضعف نهاد مرجعیت و حوزه های علمیه، حکومت ها به دلیل ترس از دست دادن قدرت خود، دست به تضعیف آنها میزدند. این روند در دوره پهلوی بیش از هر زمان دیگری خودنمایی کرد. رضاشاه با اقداماتی چون
کشف حجاب ، متحدالشکل کردن لباس و ایجاد محدودیت برای حوزه های علمیه و روحانیان، در پی جلوگیری از گسترش دامنه نفوذ روحانیت در میان جامعه بود. این روند در دوره پسرش محمدرضا شاه نیز به دلیل ضعف او در قالب دیگری رخ نمود و شاه جدید با شیوه های تازه ای در برابر روحانیت و مرجعیت شیعه ایستاد. با این حال تا زمان فوت آیت الله بروجردی، شاه نتوانست به خواسته هایش دست یابد و کشور را آن گونه که میخواهد اداره کند؛ اما پس از آن برای کاستن از دامنه اقتدار روحانیت و مرجعیت، به فشارهای هر چه بیشتر بر آنان افزود و حتی علیرغم توصیه کارشناسان
ساواک مبنی بر تقویت مرجعیت کنترل شده در داخل کشور برای بهره برداری از توان آنان در جهت اهداف رژیم، شاه همه توان خود را برای خارج ساختن مرجعیت شیعه از ایران به خرج داد و در داخل نیز به مقابله علنی با آنان برخاست؛ اما نفوذ معنوی مراجع تقلید در میان مردم نتیجه ای نصیب حکومت نکرد و تقابل دولت با این نهاد به انقلاب اسلامی منجر گردید و رژیم شاه را با رهبری
امام خمینی ، یکی از مراجع تقلید، در خود فرو برد.