محمد رضا علیخانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ تولد : ۱۳۴۴/۰۳/۰۳
محل تولد : روستای طلاور – باغملک – خوزستان
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۰۲
محل شهادت : حلب – سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با ۵ فرزند
محل مزار شهید : باغملک – روستای طلاور/ مزار یادبودی از شهید نیز در گلزار شهدای اهواز قرار دارد
[ویرایش]
وصیتنامه شهید محمدرضا علیخانی در دوران دفاع مقدس که در سال ۱۳۶۳ نوشته شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«ولاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
گمان مکنید کسانی که در راه خداکشته شده اند مرده اند، بلکه آنها زنده اند و نزدپروردگارشان روزی داده میشوند.
با سلام و درود بر حضرت ولی عصر صاحب الزمان مهدی موعود و نائب بر حق او حضرت امام خمینی و سلام و درود بر تمام شهدا و مجروحین و معلولین
وصیت نامه خود را مینویسم:
اینجانب محمدرضا علیخانی با توجه به این موقعیت که تمام کفار با ما به جنگ آمدهاند، فرمان امام را از جان و دل پذیرفتم و به سوی جبهههای نبرد شتافتم، چون بنده حقیر یک مسلمانم و نمیتوانم نسبت به مسائل اسلام بیتفاوت باشم.
کشور ما یک کشور اسلامی است و دفاع از آن به گفتهی امام عزیز از اهم واجبات الهی است.
وصیت من به تمامی برادران عزیز این است که اگر واقعا پیرو امام هستند، به سوی جبهه های حق روانه بشوند و خود را در صف جهاد با کافران قرار بدهند و آنهایی هم که قدرت رزمی ندارند جای آنهایی را که به جبهه میآیند پرکنند و کارهای پشت جبهه را انجام بدهند.
دیگر وصیت من این است که قدر این امام بزرگوار را بدانید و او را بهتر بشناسید، چون او کسی است که همهی ما را که داشتیم به سوی بدترین کارهای زمان طاغوت میرفتیم نجات داد و ما را راهنمایی کرد.
وصیت من به آن آدمهای نادانی که تهمت میزنند میگویند بچه های ایرانی به خاطر چیزهای مادی به جبههها می روند این است که به راه خدا بیایید و قدرت و حالت این بچهها را در نظر بگیرید که فقط واقعاً به خاطر خداوند و دفاع از اسلام به جبههها میآیند و به خاطر اهداف شخصی نمی آیند، بلکه آنها عاشق خدا شدند و عاشق دیدار و زیارت قبر اباعبدالله الحسین(ع)
[ویرایش]
گزیدهای از وصیتنامه شهید محمدرضا علیخانی در دوران حضور در جبهه مقاومت که در سال ۱۳۹۴ نوشته شده است:
من از هر کس که به ولایت امام خامنهای (مد ظله العالی) بدبین باشد، برای همیشه دلگیر و ناراحت هستم. در سال شصت و یک هجری حضرت عباس(ع) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (س) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)دست و چشمانم را از دست بدهم.