چهارم خرداد ۱۳۴۶، در روستای تنگ هیگون از توابع شهرستان کهگیلویه به دنیا آمد. پدرش محمدقلی، کشاورز بود و مادرش آفتاب نام داشت. تحصیلات دوره ابتدایی را در محل تولد به پایان رسانید. شوق فراگیری علم و ادامه تحصیل او را به مدرسه راهنمایی آیت الله طالقانی دهدشت کشاند . هنوز یازده بهار را پشت سر نگذاشته بود که نهال انقلاب به بار نشست. او با همه کمی سن ، ندای رهبر را با شرکت در راهپیمایئها لبیک گفت و آنچه که در توان داشت در راه عینیت بخشیدن به اسلام راستین در جامعه طاغوت زده آن زمان به کار بست. دوره راهنمایی را نیز با شور وحال انقلابی خاص و با موفقیت به پایان رسانید .در تابستان ها پدر را در تامین امرار معاش خانواده یاری می کرد و به کارگری می پرداخت. پس از سپری نمودن این مقطع از تحصیلات ، با علاقه ای که به علوم اسلامی داشت در حوزه علمیه ولی عصر دهدشت مشغول دانش آموزی وعلم آموزی گردید. او مدت چهارسال در حوزه علميه مشغول فراگیری بود همزمان با تحصیل علوم دینی ، تحصیلات رسمی مدرسه را تا سال سوم متوسطه در رشته فرهنگ وادب ادامه داد. برای اینکه ندای ، هل من ناصر ولی امر زمانش بی پاسخ نماند به سوی جبهه های خون و شرف کوچید پس از احساس تکلیف حضور در سرزمین نور و دفاع از اسلام و قرآن و نوامیس و پاسداری از آرمان های اصیل شهدا، ضمن سپری کردن دوره ی آموزش در گردان امام سجاد از تیپ مستقل ٤٨ فتح آماده کار زار با دشمن بعثی بود. با توجه به تخصص ایشان در کارهای تبلیغی به او پیشنهاد دادند که فقط در واحد تبلیغات تیپ مشغول فعالیت شود و از ایــن راه خدمتی نماید ولی ایشان نپذیرفتند و اظهار داشت که ما باید دوشادوش رزمندگان در جبهه ، در کارزار با دشمن کافر باشيم. لذا هم دفاع میکنیم و هم کارهای تبلیغی از قبیل دعا و مناجات را برگزار می کنیم. پس از مدتی شــور واشتیاق بهره مندی از محضر اساتید حوزه علميه قم وی را بر آن داشت که به شهر فقاهت و دیانت هجرت کند. لذا در سال ٦٦ از طرف حوزه علميه ولی عصر دهدشت به شهر قم هجرت نمود. از رسانه ها فتوای امام را دریافت که فرمودند: حضور در جبهه ویاری رزمندگان واجب کفایی است و هر کس توانایی دارد به جبهه برود .لذا این بار نیز با پاسخ عملی بر استمداد « هل من ناصر » حسين زمانه رو به سوی جبهه های خون و خطر نهاد خاک خطر خیز را بر همه مسائل زندگی اش ترجیح داد. سوم اردیبهشت ۱۳۶۷، در ماوت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است. ۱ - خاطراتی از شهید[ویرایش]۱.۱ - نوشته بودی که به زودی خواهم آمدراوی: برادر شهید آن روز که برای اولین بار میخواست به جبهه برود ،خیلی بیشتر از همیشه با من مهربان بود. مرا در آغوش گرفت و نوازش می کرد. انگار میخواست چیزی بگوید ولی پنهان می کرد. من سن وسال کمی داشتم وقتی از من جدا می شد خیلی گریه می کردم و نمی توانستم دوری او را تحمل کنم. بالا خره به گونه ای خداحافظی کرد که متوجه نشدم کجا میخواهد برود. تا اینکه چند روز بعد نامه ای به دستمان رسید که حکایت از جبهه رفتن ایشان می کرد در قسمتی از آن نامه هم مراعات حال مرا کرده و به دلداری پرداخته بود. نوشته بود نگران نباش به زودی خواهم آمد. بالاخره آمد ولی قادر نبود با من حرف بزند و مرا در آغوش بگیرد زیرا دستش از دنیا کوتاه بود. ۲ - فرازهایی از وصیت نامه شهید[ویرایش]۲.۱ - عشق خداییخدایا دلم گرفته و به هر سویی پر می کشد اما همین که تاریخ اعزام کاروان را می شنوم، شوری از عشق خدایی در درونم حاصل می گردد که خدایا هر چه سریع تر لحظه موعود را فرا رسـان که در انتظار او هستم . همینکه در میان بسیجیان قرار می گیرم دلم آرام و تسکین می یابد . می روم به جنگ کفار و همچون مولایم علی علیه السلام ضربه بر دشمنان دین و قرآن وارد می کنم تا اینکه دشمن در مقابل اسلام نتواند قد علم کند . ۲.۲ - خدایا مرگم را شهادت در راه خودت قرار بدهخدایا با چشمی بینا و زبانی گویا و قلبی مالامال از شور عشق به لقاء الله و با گام هایی استوار و بازوانی نيرومند و با ارادهای قوی وتوكل بر خدا و با غرش مسلسلم ، قلب دشمن را به لرزه در می آورم و برای رضای تو در راهت جهاد میکنم . پس ای خداوند ،بزرگ سرنوشت مرا یعنی مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده و مرگ طبیعی را نصیبم مگردان که از آن بیزارم. ۲.۳ - ملت ما شکست ناپذیر استای تمامی دنیای شرق و غرب که سیل اعتراضات را به سوی اسلام روا داشته اید، بدانید که ملت ما شکست ناپذیر است و سر تسلیم در مقابل هیچ یک از شما فرود نخواهد آورد . مخصوصا تو ای صدام آمریکایی ! بدان که ملت ما همیشه مصمم است و وحدت خود را از دست نخواهد داد. توملت شریف ما را به همه چیز و همه سلاح امتحان نمودی، اراده آهنین و پولادین آنها را ملاحظه کردی و هر چه موشک زدی اثر نکرد و هر چه بمب شیمیایی بـر سر رزمندگان ما فرو ریختی اثر نکرد، بلکه ملت ، مصمم تر گردید و در مجالس خود قوی تر و در نمازهای جمعه خویش بیشتر شرکت می کنند چرا كه ید الله فوق ایدیهم دست خدا بالای همه دست هاست هیچکس قادر نیست که دست او از دست خدا بالاتر رود. ۲.۴ - رعایت تقوای الهیاز همه خویشان و اقوامان دعوت می کنیم که در مرحله اول تقوای الهی را رعایت فرمایند . چرا که اساس انسان بر معیار تقوای الهی است و در مرحله های بعد اخوت، برادری و برابری را در بین همدیگر فقط رعایت کنید عزیرانم ! فریفته دنیا نگردید که به خدا دنیا هیچ ارزشی ندارد. امروز جهاد بر یکایک ما واجب است . سكوت کردن و در بستر ذلت خوابیدن برای یک مسلمان ننگ و عار است. امیدوارم که خون من جوشش بیشتری در بین شماها به وجود آورد و باعث قوت بیشتری برای حفظ اسلام در بين شماها گردد. ۲.۵ - کار بدون رضای خدا ارزشی نداردبرادرانم! امیدوارم که کارهایتان برای رضای خدا باشد چرا که کار بدون رضای خدا ارزشی ندارد . حسن نیت در اعمال خود داشته باشید و برادری خود را حفظ نمایید. از رفتن من به جبهه ناراحت نباشید و تا می توانید به جبهه کمک کنید . به خدا اگر دشمن بر ما غلبه کند، حیثیت و آبروی اسلام و تمامی ما از بین خواهد رفت. ناموسها بر باد خواهد رفت و اسلام نابود خواهد شد. خواهرانم به همگی شما توصیه می کنم ، حجاب خود را حفظ فرمایید چرا که حجاب شما ها کوبنده تر از خون رنگین و سرخ من است و با حجاب تان قلب دشمن را نشانه روید علی قلی پدیدار ۶۶/۱۲/۲ ردههای این صفحه : شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد | شهدای روحانی استان کهگیلویه و بویراحمد | شهدای شهرستان کهگیلویه
|