تخلف از جنگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَخَلُّفْ در لغت به معنى خلاف جستن، سرپيچى و روگردانى آمده است. در اصطلاح به كسى گفته مىشود كه بدون عذر شرعى، پشت جبهه بماند و با رزمندگان اسلام در صحنه نبرد با دشمنان خدا حضور نيابد چنين كسى از جنگ تخلف كرده و از متخلفان به شمار مىآيد. تخلّف با فرار از جنگ در اين جهت فرق دارد، تخلّف سرپيچى كردن از دستور رفتن به جبهه است، ولى فرار، پشت كردن به جبهه جنگ است و براى هر دو در فقه اسلام و آيات و احاديث مطالبى آمده است. براى اطلاعات بيشتر به واژههاى
زحف و
فرار مراجعه كنيد.
[ویرایش]
تخلف از جنگ در قرآن «وَ عَلىَ الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِفُوا حَتَّى اذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْارْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ انْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا انْ لا مَلْجَأَ مِنَاللَّهِ الاّ الَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا انَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ» و بر آن سه تن كه تخلف كردند تا آنكه زمين با همه گستردگىاش برآنان تنگ شد و بلكه از خود دلتنگ گشتند و دانستند كه از خشم خدا جز به لطف او پناهى نيست. پس خدا به آنان توفيق توبه داد تا توبه كنند كه خداوند بسيار توبهپذير و مهربان است.
هنگامى كه رسول خدا از
جنگ تبوک بازگشت «
کعب بن مالک ؛
مراة بن ربیع و
هلال بن امیه» كه از جنگ تخلف كرده بودند، نزد آن حضرت رفتند و از اينكه در آن لحظات حساس و سرنوشت ساز كه اسلام در معرض هجوم ابرقدرت روم بود، در صحنه نبرد حضور نيافته بودند، عذرخواهى كردند؛ ولى رسول خدا به سخنانشان پاسخ نداد و به مسلمانان نيز دستور داد كه با آنان سخن نگويند. همه مسلمانان حتى كودكان به فرمان پيامبر خدا گردن نهادند و در اين مبارزه منفى به منظور تنبيه متخلفان شركت كردند و از آنان كناره گرفتند. همسران متخلفان براى كسب تكليف نزد پيامبر رفتند و آمادگى خود را براى شركت در اين مبارزه و منزوى ساختن همسران متخلف خود اعلام كردند و گفتند: «ما نيز از آنان كنارهگيرى مىكنيم.» پيامبر با كنارهگيرى آنان از شوهرانشان موافقت نكرد، ولى دستور داد كه از همبستر شدن با آنان خوددارى كنند. صحنه شگفتى پديد آمده بود. متخلفان با هر كس سخن مىگفتند، از آنان روى برمى تافت و پاسخ نمىداد. چند روزى بدين گونه گذشت و آن سه نفر با يكديگر به سر بردند، ولى ديگر مدينه بر آنان تنگ شده و ماندن در آن برايشان ميسر نبود. يكى از آنان گفت: «مردم با ما قطع رابطه كردهاند و كسى با ما سخن نمىگويد، خوب است ما هم از يكديگر جدا شويم.» به دنبال اين سخن، آنها از يكديگر جدا شدند. و هر كدام به سويى رفتند و پنجاه روز به گريه و زارى و
توبه به در گاه خداوند پرداختند تا اينكه خدا توبه آنان را پذيرفت. «فَرِحَالُمخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِاللَّهِ وَ كَرِهُوا انْ يُجاهِدُوا بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فى سَبيلِاللَّهِ وَ قالُوا لاتَنْفِرُوا فِىالْحَرِّ قُلْ نَّارُ جَهَنَّمَ اشَدُّ حَرّاً لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ» تخلف جويان (از جنگ تبوك) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند؛ و كراهت داشتند كه با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد كنند؛ و (به يكديگر و به مؤمنان) گفتند: «در اين گرما، (بسوى ميدان) حركت نكنيد!» به آنان بگو: «آتش دوزخ از اين هم گرمتر است!» اگر مىدانستند.
آيه درباره گروهى از
منافقان است كه در جنگ تبوك حضور نيافتند و از اين كار خود شادمان بودند. آنها به يكديگر يا به مؤمنان مىگفتند: در اين هواى گرم از مدينه بيرون نرويد. قرآن به آنان پاسخ مىدهد كه شما گمان مىبريد از گرما نجات يافته ايد؟ چنين نيست، بلكه با ارتكاب گناه بزرگ تخلّف، از چاله به چاه افتادهايد، و از گرما به شعله هاى سركش آتش دوزخ پناه بردهايد.
«سَيَقُولُ لَكَ الُمخَلَّفُونَ مِنَاْلَاعْرابِ شَغَلَتْنا امْوالُنا وَ اهْلوُنا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِالْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَاللَّهِ شَيْئاً انْ ارادَبِكُمْ ضَرّاً اوْ ارادَبِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَاللَّهُ بِما تَعْمَلوُنَ خَبيراً» باديهنشينان كه از فرمانت سرپيچى كرده (و در نبردها شركت نجسته و در
حدیبیه همراهت نيامدهاند)، بزودى خواهند گفت: اموال و خانوادهيمان ما را سرگرم كردند. از خدا برايمان آمرزش بخواه. به زبانهايشان چيزى مىگويند كه در دلهايشان نيست. به آنان بگو: اگر خداوند اراده كند كه زيان يا سودى به شما برساند، چه كسى مىتواند بر خلاف آن عمل كند، بلكه خدا به كارهايتان آگاه است.