• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محرمعلی مراد خانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





۱ - تولد

[ویرایش]

شهید محرمعلی مراد خانی (۱۳۴۵ تهران _ ۱۳۹۴ سوریه) به‌واسطه‌ی اشتغال پدر در شرکت شیر پگاه ، در تهران متولد شد. تقارن تولد مرادخانی با ماه خون و شمشیر، یعنی محرم موجب شد تا پدر، نام محرم علی را برای نورسیده‌اش برگزیند. مادرش کبری دلاور و پدرش باقر نام داشت. در سال ۱۳۵۸ و در ۱۳ سالگی به همراه خانواده، به روستای زادگاه پدری خود، چلاسر تنکابن عزیمت کرد و با خانواده در آنجا سُکنی گزید.

۲ - تحصیلات و خانواده

[ویرایش]

در سال ۱۳۵۷ ، در مدرسه‌ راهنمایی "نظام مافی" واقع در چهارراه "تفرشی مهرآباد جنوبی" تهران، تحصیل کرد. با این‌که ۱۲ سال بیشتر نداشت، مدیریت انقلابی بچه‌های مدرسه را بر عهده داشت تا جایی که کادر مدرسه، مادرش را به مدرسه فراخواندند و تهدید کردند که محرم‌علی را اخراج خواهند کرد. در سال ۱۳۵۷ در سن ۱۲ سالگی در جریان اعتراضات مردمی علیه رژیم، توسط مأموران دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و برای مدت کوتاهی بازداشت شد، اما در ادامه با قید وثیقه آزاد شد .
در سال ۱۳۶۳ ، دست سرنوشت، عقد او را با دختری از خانواده‌ی یونسی‌ها رقم زد و در سال ۱۳۶۴ ، زندگی مستقل او آغاز شد که ثمره‌ی این پیوند آسمانیِ ۳۳ ساله، سه فرزند به نام‌های فاطمه، روح‌الله و محمدعلی بود؛ البته پیش از این، با وجود شرایط خاص شغل پاسداری و احتمال جانبازی و شهادت، پدر همسر ایشان، بنای مخالفت گذارد، اما در برابر استدلال‌های مادر و برادر همسر، سرانجام موافقت خود را اعلام کرد و این‌چنین زمینه برای مراسم عقد او مهیا شد. چهار روز بعد از عقد به جبهه شتافت و در همان ایام ازدواج، در لشکر ۵ نصر حضور یافت و در عملیات بدر شرکت کرد. در ادامه، الویت مساله‌ی جنگ، مانع از آن شد تا با فراغ بال در جشن عروسی‌اش شرکت کند. در همین راستا، برادر بزرگش احمد، او را به‌زور از جبهه به شهرستان آورد تا در مراسم عروسی شرکت کند.

۳ - شهادت

[ویرایش]

در سال‌های دفاع مقدس به‌واسطه‌ سن کم، با دست‌کاری شناسنامه، توانست مجوز حضور در جبهه را از مسئولین مرتبط اخذ کند و در نخستین حضور خود در آزادسازی بستان شرکت کرد. با اخذ تجارب گران‌بها در جنگ تحمیلی، محرمعلی سرانجام در سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه تنکابن درآمد و در سال ۱۳۶۲ در محور دزلی / مریوان ، مسئولیت ادوات و آتش را عهده‌دار شد. در سال ۱۳۶۵ در گردان مکانیزه لشکر ۲۵ کربلا، فعالیت خود را در رسته‌ی گردان مکانیزه تداوم بخشید. در طی روز‌ها و ایام حضور در میادین پرمخاطره‌ی جنگ تحمیلـی، از ناحیـه فک، صورت، گوش، بینی و پا دچار مجروحیت شد و در همین راستا، هفت بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. بعد از پایان جنگ و در ادامه‌ی خدمت، همراه با خانواده به بابلسر منتقل شد و جانشینی یگان دریایی را بر عهده گرفت.
فرماندهی گردان مکانیزه لشکر ۲۵، جانشین یگان دریایی لشکر ۲۵، جانشین تیپ دریایی ۳۰ القارعه سپاه کربلا، فرمانده گردان ادوات تیپ امامت، فرمانده گردان امام رضا تیپ ۳ امامت، فرمانده عملیات تیپ ۳ امامت، جانشین فرمانده تیپ عملیاتی ۳ امامت، جانشین قرارگاه تاکتیکی سرپل‌ذهاب، از جمله سوابق او در طول سال‌های دفاع مقدس تا مرحله بازنشستگی بود. در ادامه در رشته‌ی علوم نظامی دانشگاه امام حسین پذیرفته شد و سپس توانمندی دانشی خود را در رشته حقوق، در مقطع کارشناسی، محک زد. به‌واسطه‌ی همت و هوش نظامی، در سیر مراحل سازمانی خود تا مقطع بازنشستگی تا جایگاه جانشینی تیپ ۳ ویژه لشکر ۲۵ کربلا و نیز کارشناسی ارشد امور نظامی گردان‌های امام حسین سراسر کشور، پیش رفت.

۲۸ اسفند سال ۱۳۹۳ به جبهه مقاومت پیوست. با حضور در سوریه، علی‌رغم برخورداری از سمتِ فرماندهی، همچون یک نیروی عادی در نوک پیکان حمله حضور داشت که در طول مسیر به سمت اهداف از پیش تعیین‌شده، در سوم فروردین، پای چپش آسیب جدی دید، اما برای حفظ روحیه‌ی نیروها، درحالی‌که مجبور بود پای خود را بکشد، به راه خود ادامه داد. خبر مجروحیتش را از خانواده پنهان نگاه داشت و در منطقه باقی ماند و پزشک جراح، عمل جراحی را روی پای او انجام داد. در پایان مأموریت اعزام اول، یعنی چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ که برای عروسی برادرش به ایران بازگشت، اعضای خانواده، متوجه مجروحیتش شدند. بعد از کمی استراحت، پیگیری‌های خود را برای پیوستن دوباره به جبهه‌ی مقاومت آغاز کرد. با آغاز حرکت عظیم اربعین حسینی، همراه با دو پسرش برای پیاده‌روی اربعین ثبت‌نام کرد، اما شرایط به‌گونه‌ای شد که فرزندان، زودتر از پدر به پیاده‌روی اربعین عزیمت شدند، اما پس از چند روز، در کاظمین به یکدیگر مُلحق شدند. یک روز پیش از اربعین، تماسی با او حاصل شد و از او برای پیوستن به جبهه مقاومت دعوت شد. با اینکه در چند کیلومتری کربلا بود، بازگشت و در آذرماه ۱۳۹۴ ، به سوریه شتافت. شهید محرمعلی مرادخانی در جریان مقابله با جبهه‌ی تکفیری، از ناحیه‌ی گوش، هدف تیر قناسه‌ی دشمن قرار گرفت و در حالی‌که روی خاک زانو زده بود و سر به سجـده داشت، در ۲۵ صفر " مقارن با ۱۶ آذرماه ۱۳۹۴ " به خیل شهیدان پیوست. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای تنکابن به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.








جعبه ابزار