• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابراهیم شکوری راد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



چهارم آذر ۱۳۴۷، در روستای باقرخان از توابع شهرستان بجنورد استان خراسان‌شمالی به دنیا آمد. فرزند اول خانواده بود. مادرش معصومه کلاته‌ای و پدرش علی نام داشت. دوم راهنمایی را در مدرسه شیردل بجنورد خواند. در کوره آجرپزی کارگری می‌کرد. مجرد بود. به عنوان سرباز ارتش از لشکر ۷۷ خراسان در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر ۱۳۶۷ (سال هشتم جنگ تحمیلی) در منطقه فکه بر اثر اصابت ترکش به شکم در نوزده سالگی خلعت شهادت پوشید. پیکرش پنج ماه در منطقه جا ماند و مفقودالاثر بود. نوزدهم آذر ۱۳۶۷ تشییع و در حسینیه روستای کمیشان دفن شد.


۱ - وصیتنامه شهید شکوری راد

[ویرایش]

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود فراوان بر امام زمان که با ظهورش دنیای سرتا سر شرک و الحاد را به عدل و داد میکشاند و حق مظلوم را از ظالم میگیرد و با سلام و درود فراوان به امام امت این منادی آزادی تمام مسلمین که با رهنمایی های خود راه را بر ملت مبارز دنیای روشن کرد تا مبارزه بی امان خود قلب ابر قدرتهای شرق و غرب را به لرزه در آورند و با سلام و درود بر شهیدان بخون خفته صحرای کربلا و شهیدان صحرای کربلای ایران که از غرب و جنوب کشور گرفته تا کردستان عراق که با ایثار خون خود درخت انقلاب را آبیاری کرده اند و با سلام بر رزمندگان جان بر کف از سلحشوران لبنان گرفته تا جان برکفان جبهه های ایران و با سلام و درود بر خانواده های معظم شهدا و اسرا و مفقودین و معلولین و مجروحین اینجانب ابراهیم شکوری اعزامی از لشکر ۷۷ خراسان ساکن فعلی استان مازندران شهرستان نکا روستای کمیشان و ساکن قبلی شهر بجنورد روستای شهید شیردل وصیت نامه خود را به نام خداوند قهار شروع میکنم.

خداوندا : ای معبود من ای پناه بی پناهان، شفا دهنده مجروحین، ای که نام تو تسکین دهنده دلهای شکسته، من با کوله باری پر از گناه و معصیت و قلب شکسته به سوی معبودم میروم تا که گناه مرا ببخشی اگر تو نبخشی اگر تو پناهم ندهی پس کجا پناهم دهد؟ ای یاری دهنده مظلومان. خدایا، بارالها ، معبودا، معشوقا ، مولایم ، من ضعيف و ناتوانم دوست دارم چشمایم را در اوج خود از حلقه در آورند و دستهایم را در کردستان قطع کنند و پاهایم را در شلمچه از بدن جدا سازند و قلبم را در هویزه آماج رگبارهای خودشان قرار دهنده و سرم را در خونین شهر جدا نمایند تا در کمال فشار مقابل دشمنان مکتبم بایستم که گرچه چشمایم ، دستهایم پاهایم و قلب و سر و سنیه ام را از من گرفته اند، اما یک چیز را نتوانستند از من بگیرند و آن هم ایمان و هدفم است که عشق به الله و معشوقم و به مطلق جهان هستی است. خدایا میدانی که چه میکشم پنداری که چون شمع ذوب میشوم می شویم ما از مردن نمی هراسیم اما میترسیم که بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر بسوزیم هم که روشنائی میرود و جان خود را دوباره به شب می سپارد پس چه باید کرد از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر باید شهید شویم تا آینده بماند و هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند عجب دردی چه میشد امروز شهید شویم تا فردا زنده میشدیم آری همه یاران سوی مرگ رفتند در حالیکه نگران فردا بودند من با امام خمینی میثاق بسته ام و به او وفادارم که همچنان به اسلام وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زنده کنند دست از اسلام و جبهه رفتن بر نخواهم داشت ، جوانان ، ای امت اسلام راه سعادت بخش حسین علیه السلام را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و امام تنها نگذارید و برای سلامتی امام دعا کنید. ای امت شهید پرور الان که تمام کشورهای متجاوزگر این صدام خلقی را محکوم نمی کنند پس شما باید با حضور خود در جبهه ها با اسلحه ایمان و شعار الله اکبر این جانی دیوانه را به سقوط بکشانید و ای کشورهای جهان آیا نمی بینید که اسرائیل غاصب چطور در لبنان جنایت می کند و ملت مظلوم فلسطین و لبنان را که به پیروی از انقلاب اسلامی ایران که خواهان بر قراری حکومت اسلامی در لبنان و فلسطین و در تمام جهان است آماج رگبارهای بی رحم خود قرار میدهند و حتی به کودکان و پیر مرد و پیرزنان هم رحم نمی کنند و داخل بیمارستان مجروحین را به گلوله میبندد و میخواهد صدای اذان و ملت مسلمان را از مسجد القصی بلند نشود آیا این به دور از انصاف نیست که چند کشور اسلامی اعتراض کنند و اسرائیل را محکوم کنند و بعضی از کشورهای جیره خوار آمریکا که به حمایت از اسرائیل جنایتشان را ادامه دهند و این جای تاسف است که کشورهای عربی لب به اعتراس باز نکنند انشاء الله بر سر عقل بیایند و همه بر علیه اسرائیل قیام کنند. و ای آمریکای جنایتکار آیا تو آمده ای که در خلیج فارس امینت بر قرار کنی؟ کور خوانده ای تو برای شرارت و حمایت از دولت عراق آمده ای و هر روز فتنه و آشوب به پای میکنی اما باید بدانی ای جهانخوار ملت غیور ما از این همه شرارت تو واهمه ای ندارد و بقول امام عزیز ما آمریکا را زیر پا له میکنیم.

اما من بعنوان یک سرباز راهی جبهه های حق عليه باطل میشوم امید آن دارم که بتوانم به یاری خدا خدمتی کرده باشم به اسلام و انقلاب. ای پدرو مادر دلسوزم مرا حلال کنید میدانم که شبها بر بالین من تا صبح بیدار ماندید و مرا به این سن و سال رساندید. اگر خطائی از من سر زده است به بزرگی خود مرا ببخشید و ای دوستان مرا عفو کنید و اگر اشتباهی از من سر زده بود بحساب خودم بگذارید نه به حساب انقلاب، وای رفقها بعد از شهادتم نگذارید سنگرم خالی بماند و اسلحه به زمین افتاده مرا بردارید و شب های جمعه بر سر مزارم بیائید گرچه من با شما نسیتم ولی با آمدن شما بر مزارم روح من با شما خواهد بود. خدایا به پایان وصیت نامه رسیده ام و هر لحظه در انتظار فوزعظیم شهادت و باید خدا حافظی بکنم اما با این دعا که خدایا امام عزیز را حفظ کن و تمام مسئولین مملکت های اسلامی که در خط امام هستند و خیانت نمی کنند آنها را در کارهایشان موفق و موعید بدار و ای معبودا رزمندگان شب شکن را که حافظ کیان اسلامند پیروز بگردان.






جعبه ابزار