۱ - سرگذشت نامه[ویرایش]یکم خرداد ۱۳۴۶، در شهر باشت از توابع شهرستان گچساران چشم به جهان گشود. پدرش عبدالعظیم و مادرش شاه پیکر نام داشت. بعد از طی دوران شیرین کودکی قدم به محیط مدرسه نهاد و تا پایان دوره راهنمایی با علاقمندی در زادگاهش به تحصیل ادامه داد . از آنجایی که پدر متدینش علاقه داشت فرزندش به تحصیل علوم دینی بپردازد فرزند نیز با پدر هم عقیده و شیفته کسب معارف در مدارس علوم دینی بود. لذا تصميم الهی خود را عملی کرد و وارد حوزه علمیه یاسوج شد. مدتی در آن مدرسه به تحصيل علوم فقهى پرداخت و در محضر اساتید آن حوزه از سفره با برکت علوم قرآنی توشه برداشت. مدرسه را رها کرد و بعنوان مشمول در سپاه پاسداران عازم جبهه های خون و شرف شد به خواهش و التماس دوستان که طلبه ها از خدمت زیر پرچم معاف می شدند شما بمانید و درس خود را ادامه دهید وقهى ننهاد و رفت تا به یاری همکلاسان و رزمندگان اسلام بشتابد و از دانشگاه امام حسين (ع) با مدرک شهادت فــــــارغ التحصيل شود . هجدهم اردیبهشت ۱۳۶۷، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مدفن او در روستای بیدک شهرستان زادگاهش واقع است. ۲ - پیشبینی شهادت[ویرایش]راوی: حجه الاسلام عبدالباقی کاظمی (از بستگان شهید) مدتی بود که در سپاه بعنوان مشمول خدمت می کرد مادرم علاقه زیادی به ایشان داشت یکروز به قصد دیدار بامادرم به منزل بنده تشریف آورد. یک قطعه عکس قاب گرفته از خودش همراه داشت . آن را به مادر نشان داد و گفت: عمه این شهید رامی شناسی؟ مادر به عکس خیره شد. مقداری ناراحت شد و اشک از چشمانش سرازیر شد و :گفت چطور نمی شناسم ، این خودتو هستی . رو کرد به مادر و گفت : عمه ناراحت نشو ، سرنوشت همین است. چند روز دیگر خبر شهادت مرا خواهند آورد و این عکس را هم روی قبرم میگذارند و یکی از مداحان (اسم مداح را ذکر کرد) که برای شهدا نوحه سرایی و مداحی میکند ، برای من هم مداحی خواهد کرد. موقع خداحافظی در حالیکه به سمت در خروجــــی مــــی رفت چند بار سرش را برگرداند و به مادر نگاه می کرد و دست تکان میداد. این آخرین دیدار او با خانواده و فامیل بود. ایشان در اردیبهشت ماه سال ١٣٦٧ در منطقه ماووت بر اثر ترکش خمپاره شربت شيرين شهادت نوشید و آسمانی شد و به همان نحو که پیش بینی کرده بود، عکس را بر روی قبرش گذاشتند و آن مداح هم برایش مداحی کرد. ۳ - وصیتنامه[ویرایش]بسم رب الشهداء و الصديقين ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم لجنته يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون . (توبه آيه ۱۱۱) همانا خداوند جان و مال مؤمنان را به بهاى بهشت خريدارى كرده آنها در راه خدا جهاد مى كنند كه دشمنان دين را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند. سلام بر خداوند منان و سلام بر محمد صل الله علیه و آله راهنمائى بشريت و درود بر على عليه السلام وصى پيامبر و يكايك امامان ، ما از خدائيم و به سو.ى او باز مى گرديم . الهى ، ببين كه چگونه قبطيان زمين با فرعونيان سركش در اين سياره كوچك چنگ هاى كثيف شان را بهم مانداخته اند تا بر دين محمد بكوبند ، خدايا پس به پاره هاى آهن بگو تا مرا در بر بگيرند خونم را اى هستى بخش بر اين زمين شهيد پرور بريز تا دين خدا و رسول خدا زنده بماند مگر نه اين است كه همه چيزم و روح انسانيم كه در من بوده بود يعت نهادى و تمام توانم و قدرتم از تو بود . مرا اى پروردگار محمد در صراط خدائيت محكم كن تا در تحكيم دين رسول تو زيبائيهاى شهادت را با روحم در آغوش كشم ، اى معبود من مرا در نزد امام رو سفيد كن ، الهى جان ناچيز مرا بگير و به پاى نهال اسلام و انسانيت بريز ، الهى ، مگر با اولين قطرات خونم بر سرزمين شهيد خيز مى ريزد لايق آمرزش تو نمى شوم ، زمين را از خونم سيراب كن . اما ، اما ، اى خداى بشريت و انسانها به فرشتگانت كه مأمورند تا جان از قلبم برگيرد امر كن قدرى بر من آسان گيرند زيرا من گنهكارم ، تحمل عذاب جان كندن را ندارم و من اين راه را انتخاب كردم كه در پيشگاه تو حاضر شوم و خود شفاعت گناهانم را بكنم . خدايا ، شهيدم كن تا بر حقانيت محمد شهادت دهم ، براستى كه حيات جاودانگى بر سايه شهادت ا ست ، من براى كسب شهرت و افتخار به جبهه نمى روم بلكه از اين جهت به جبهه مى روم كه در آنجا در راه اسلام و براى اسلام باشم و در آنجا فكرى بيشتر در جهت الهى رشد نمايم . خداوندا گناهان مرا ببخشاى كه اگر نبخشى در پيشگاه تو هيچ ندارم و پيش رسولت و امامانت خجل مى باشم . خداوندا ، پروردگارا من گناهان مرا عفو كن كه طاقت عذاب سنگين تو را ندارم . سلام بر مادر عزيزم ، و اما اى مكادر عزيزم ، تو نزديكترين و مهربانترين انسان در طول زندگى من بودى و مهربانتر از تو و پدرم كسى را سرغ ندارم . شما براى من زياد زحمت كشيديد ، درود بر تو كه زحمات زيادى كشيدى از شما تشكر مى كنم و اگر حق فرزندى تو را ادا نكردم از شما مى خواهم كه با روح بزرگوارى كه داريد مرا ببخشيد ، من اكنون جان ناچيزم را تسليم خدا نمودم و در راه او مى دهم ولى شما فرزند خود را طبق اخلاص نهاده و به خدا تقديم كرده ايد . و شما اى پدر ، مادر ارزشتان بارها و بارها از من بيشتر است و والاترين ارزشها را داريد و همچنين تو اى پدر تو هم براى من زحمت زيادى كشيدى . چه رنجها و زحماتى كه نمى شود بر زبان آورد ولى من جواب زحمات تو را ندادم ، اميدوارم تو هم از سر تقصيرات من درگذرى و خداوند ايت بخشش را از شما قبول كند و شما از خداوند بخواهيد كه اين قربانى را از شما بپذيرد . و خوشحال و شاد باشيد كه فرزند خود را به خداى هديه كرديد و اگر شما بدانيد كه چه اجرى و مزدى در پيشگاه خدا داريد هيچوقت گريه نمى كنيد و نه اينكه گريه نمى كنيد بلكه خيلى خوشحال و مسرور هم مى شويد . اما سخنى با برادرانم و خواهرانم : صورت يكايك شما را مى بوسم اميدوارم كه با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح بر گيريد و بر صف دشمنان اسلام و بر منافقين و خلاصه تمامى دشمنان اين انقلاب حمله بريد و نگذاريد حتى يك قطره از خون شهيدان اين انقلاب چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب خدائى نكرده به هدر برود و شما بايد حافظ خون شهيدان باشيد كه اميدم بر شماست همچون گذشته استوار و پا بر جا اعتقاد به ولایت فقیه در سنگر مسجد به راهتان ادامه دهيد كه شهادت من حسن نشانه درستى مسيرتان باشد و فرزندان با ايمانى تربيت كنيد و اين ارزشمند ترين كارى است كه شما هم مى توانيد و هم بايد بكنيد و اين كار شما در پيشگاه پروردگار خيلى محبوب است و در آخر از تمامى دوستان و آشنايان و فاميل كه ممكن است از دست من رنجش و ناراحتى و بدى ديده باشند بگوئيد به بزرگوارى بر من ببخشند و حلالم كنند و اگر چنين نباشد من در آن دنيا در عذابى سخت دچار خواهم شد ، اميدارم چنين نشود به حكم خدا و اگر شهادت نصيبم شد عكس شهید بهشتی و شهید مطهری و عكس شهداى سادات بيدك را پشت قبرم قرار دهند . وصيت ديگرى كه دارم اگر شهيد شدم تمام جلساتم و مراسمم و نمازى كه مى خواهند بر من بخوانند و به خاك بسپارند بر استاد بزرگوار سید محمود کاظمی و حاج سید سعید قاسمی واگذار مى شود . و در آخر با دعاى رزمندگان شما عزيز و فداكاران روزگار را به خداى بزرگ مى سپارم و از شما مى خواهم كه در هر حال و در همه اوقات و احوال و افعال و افكار و خلاصه در تمام زندگى خدا را از ياد نبريد كه او آمرزنده گناهان است . والسلام عليكم و رحمة ا... و بركاته خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ردههای این صفحه : شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد | شهدای روحانی استان کهگیلویه و بویراحمد | شهدای شهرستان گچساران
|