رضا رحمانی شهرکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
[ویرایش]
شهید رضا رحمانی شهرکی در سوم فروردین،۱۳۴۰ در شهر
کیان از توابع
شهرستان شهرکرد به دنیا آمد.پدرش علی آقا،کارمند ذوب آهن بود و مادرش خانم سلطان نام داشت تا پایان دوره متوسطه در رشته ی فنی درس خواندو دیپلم گرفت.به عنوان پاسدار جبهه حضور یافت.سال ۱۳۵۸ازدواج کرد و صاحب یک پسر وسه دختر شد.هفتم مرداد۱۳۶۵باسمت فرمانده گردان امام سجاد(ع)در
جزیره ی مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر،شهید شد.مزار اودر گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.برادر او
محمد رحمانی شهرکی نیز به شهادت رسید.
[ویرایش]
«بسم الله لرحمن الرحیم »
قال رسول الله (ص): فوق کل بر بر الاالشهاده فانه لیس فوقه بر .
بالاتر از هر نیکى ،نیکى است مگر شهادت که بالاتر از خود ندارد .
مدعیان ایمان زیادند ولى مومنین اندک هستند .
(امام خمینى )
درود بر منجى عالم بشریت حضرت
حجتابن الحسن العسگری و با سلام بر ناخداى کشتى انقلاب امام امت و سلام بر امت شهید پرور که فرزندانى چون شیردر دامن خود پرورش دادند و سلام و سلام بر خانواده شهداءکه میوه درخت خویشتن را خوب بثمررساندند و آخر هم به معبود خویش تقدیم کردند و سلام بر رزمندگان همیشه جاوید ،رزمندگانیکه بى ریا و بى باک همچون رهبرشان على مى غرند و هیچگاه پشت به دشمن نمى کنند و همیشه و همه جا با خداى خویش راز ونیازمى کنند و دین خدا را یارى مى کنند .
روزها در میدان نبرد دشمن را از پاى در مى آورند و شبها عابدى خاضع سر به سجده میبرند و خداى خود را شکر مى کنند و آنقدر بر هواى نفس خویش غلبه دارند و آنقدر متواضع هستند که اکثرا در سفره شان نان خشک دیده مى شود و این عزیزان هیچ موقع کفران نعمت نمى کنند و همیشه در زبانشان شکر گذارى خدا جارى است .
با اجازه امت شهید پرور و با اراده خودم و با کمک الله وصیت خود را آغاز مى کنم.
اول اینکه به تمام امت حزب الله و شهید پرور هدفم را اعلام مى دارم : هدف از اینکه به سپاه رفتم و در سپاه جبهه رفتن را انتخاب کردم تنها هدفم الله و گسترش دین اسلام به رهبرى
امام خمینی بوده ،و هر که امام را یارى کند مثل این است که به
امام حسین لبیک گفته و دین محمد را یارى کرده . از امت حزب الله مى خواهم امام را یارى کنند و هیچگاه و هیچگاه از امام دست بر ندارند و دعاگوى او باشند .اى خواهران وبرادران نماز را بپاى دارید و از نماز گذاران باشید نکند خدائى ناکرده به مسجد بروید براى ریا کار،نکند به مسجد بروید و از دنیا و مادیت حرف بزنید آیا برادران تا به حال موقعى پیش آمده که دور هم جمع شوید و حرف از آخرت بزنید ؟هیچ موقعى پیش آمده بگوئید از کجا آمده ایم و به کجا مى رویم ؟یا اینکه همیشه از دنیا و مادیت صحبت مى کنید برادران بیاد خدا باشید تا خدا شما را یارى کند همانطور که در آیه شریفه مى فرماید : الا بذکرالله تطمئن القلوب
و گذشته از مسائل عبادى اى برادران و خواهران در مسائل سیاسى شما باید آگاه باشید که خدائى ناکرده یک دقیقه غفلت کنید روزگارتان سیاه خواهد شد ،شما باید در همه کارهایتان از امام عزیزمان پیروى کنید و ببینید امام چه مى گوید چون اگر به سخنان امام گوش ندهید به زمین خواهید خورد چون امام حق است ومسئله دیگر که پیغمبر مى فرماید :لا یولدغ المومن من حجرمرتین . انسان مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمى شود
آرى ما فریب منافقان را خوردیم بنى صدر منافق هم زمانى بر ما حکومت کرد زیراما به آن صورت آگاه نبودیم و از روحانیت مبارز مانند شهید مظلوم بهشتى ،خامنه اى و رفسنجانى و دیگر روحانیت مبارز به نحو احسن اطاعت نکردیم موقعى که حوزه علمیه کاندید مشخص کرد باز هم ما به بنى صدر راى دادیم و دیدید که چگونه به این کشور ضربه زد . برادران ما باید تا آخر عمر پیرو امام باشیم ببینیم امام چه مى گوید بال و پر امام چه مى گویند و پیرو دستورات آنها باشیم خدائى ناکرده بعد از اینهمه شهید و مجروح و معلول باز هم از سوراخهاى دیگر گزیده شویم که خدا از ما نخواهد گذشت . اى برادران و خواهران مواظب تمام کارها باشید به ریز ریز مسائل توجه داشته باشید نکند به خواب بروید و یک موقع که کار از کار گذشت بیدار بشوید که دیگر فایده ندارد نکند موقعىبیدار بشوید که بى تفاوتها،ضد انقلابها ،کسانى که تعهد به اسلام ندارند،کسانى که از ترس اخراجى به مساجد مى ایند بر شما مسلط شوند و کارها را قبضه کنند،تمام ادارات را بگیرند مدارس را بگیرند و بعد شما بیدار شوید .اى انسانهاى متعهد بیدار باشید وگوش به فرمان امام عزیز وروحانیت متعهد بدهید و با گامهاى استوار بر سر ضد انقلابها،بى تفاوتهاودیگر مزدوران که میخواهند این انقلاب عظیم را از دور خارج کنند بزنید که نتوانند نفس بکشند . انشاء الله
در اینجا لازم میدانم که از پدر ومادر عزیزم قدر دانى کنم و بگویم که خوشحالم که چنین فرزندى در دامان گرم خود پروراندید وخدا توفیق رفتن به جبهه و شهید شدن را به ما عطا کرد و امیدوارم که شما عزیزان این حقیر را ببخشید . وصیت دیگر اینکه جسدم رابه شهرک آوردند وخواستند در قبر بگذارند جسدم راروى دست بلند کنید بگذارید تمام مردم جسدم را ببینند که جزء چند تکه پارچه سفید بیش با خود ندارم ،اى انسانها واى کسانى که الان جسدم را نگاه مى کنید بیدار باشید واز خدا غا فل نباشید که خدا از رگ گردن به خود انسان نزدیکتر است ومرا در گلستان شهدا دفن کنید و دو سنگ از محمد رضا و آیت الله در دو طرفم بگذارید .
وبه قنبر على برادرم مى گویم که وصیت نامه ام را با صداى بلند و کوبنده بخواند که مردم بدانند ما اگر تماممان هم شهید بشویم باز هم باکى نداریم و در آخر به همسرم مى گویم که شبهاى جمعه دست فرزندانم را بگیر وبیاور روى قبرم و بگذار که فرزندانم روى قبرم بازى کنند تا خودشان بدانند که پدرشان براى چه شهید شده وبدانند که پدرشان را استکبار جهانى به شهادت رسانده است . والسلام علیکم ورحمت الله وبر کاته .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار