• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قدرت الله روحی آکردی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دوم دی ۱۳۴۹، در روستای آکرد از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. فرزند دوم خانواده بود. پدرش رضا، کشاورزی می‌کرد و مادرش هاجر روحی نام داشت. اول متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی خواند. مجرد بود. به عنوان بسیجی از لشکر ۲۵ کربلا در جبهه حضور یافت. سی‌ام دی ۱۳۶۵ (سال هفتم جنگ تحمیلی) در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش به پا و سر در شانزده سالگی به شهادت رسید. پیکرش مدتی در منطقه جا ماند. بیست و ششم اسفند ۱۳۶۵ تشییع و در زادگاهش آکرد دفن شد.


۱ - وصیتنامه شهید روحی

[ویرایش]

با درود و سلام به شهدای صدر اسلام از حسین مظلوم تا شهدای ایران و انقلاب شکوهمند اسلامی که از خون این نو نهالان که ارزوهای خود را به گور میبرند به ثمر رسیده است و با درود و سلام بر منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان عجل الله و نائب بر حقش این پیر جماران امید مظلومان و قلب تپنده ی محرومان یعنی امام امت خمینی بت شکن و با درود و سلام بر شهید زنده و رئیس جمهور محبوب ایت الله خامنه ای و با درود و سلام بر مجروحین و معلولین انقلاب اسلامی و با درود و سلام بر روحانیت مبارز و خستگی ناپذیر. و با درود و سلام بر پدر و مادر مهربانم. اینجانب قدرت الله روحی وصیتنامه خودم را در روز جمعه مصادف با یازدهمین روز شهادت شیر خدا ، آنکس که خداوند فرمود این جهان را بخاطرش افریده ام یعنی امیرالمومینین علی علیه السلام و همچنین مصادف با دومین روز شهادت حسن شفیع پور وصیتنامه خودم را نوشتم و امیدوارم پدرم وصی بودن اینجانب را قبول کرده باشد. پدر جان هر چند من نمیتوانستم باری از دوش خسته شما بردارم تا تو نفس راحتی بکشی ولی ان شاالله در قیامت جبران خستگی شما را خواهم کرد پدر جان وقتی شما کنار هم می نشستید و وقتی از مظلومیت حسین علیه السلام پسر فاطمه زهرا صحبت میشد همه میگفتید که ای کاش ما هم بودیم و در رکاب حضرت به شهادت میرسیدیم الان ان وقت شد و حسین فاطمه به ایران امد حالا همه ی شما میتوانید به کمک حسین فاطمه بیائید و صدای حسین را بشنوید که میگفت هل من ناصر ینصرنی ایا کسی هست تا مرا یاری کند؟؟ بله ما همه خدمتگذار شما هستیم و ای کاش صدها جان داشتیم تا در راهت میدادیم ای حسین جان. خدمت مادر عزیز و گرامی ام سلام و بعد از عرض سلام امیدوارم شیر پاکت را بر من حلال کنی و مرا ببخشی، آن زحمت هایی را که برایم کشیدی قابل جبران نیست ان شاالله حضرت زهرا شفاعت شما را بکند و از برادرانم میخواهم که مرا ببخشند و از خواهرانم میخواهم که مثل حضرت سکینه استوار باشند و گرینه نکنند زیرا دشمن از گریه شما خوشحال میشود. استواری شما موجب پایداری انقلاب اسلامی است. و در پایان از تمامی اهالی روستای اکرد میخواهم که هرگونه بدی از من دیده اند مرا بخشند .والسلام خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار






جعبه ابزار